جدول جو
جدول جو

معنی کارنادیدگی - جستجوی لغت در جدول جو

کارنادیدگی
بی تجربه بودن در کار
تصویری از کارنادیدگی
تصویر کارنادیدگی
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کارنادیده
تصویر کارنادیده
کارنا آزموده، بی تجربه، کسی که در میدان جنگ نبوده و رزم را تجربه نکرده، برای مثال بدو گفت کای کارنادیده مرد / شهنشاه کی جوید از تو نبرد (فردوسی - ۴/۱۹۷)
فرهنگ فارسی عمید
(دی دَ / دِ)
بی تجربگی. ناشی بودن
لغت نامه دهخدا
(پَ کَ دَ / دِ)
غیرمجرب. بی تجربه. ناشی. ناآزموده:
بدو گفت کای کارنادیده مرد
شهنشاه کی با تو جوید نبرد.
فردوسی.
پس بچندسال که در خراسان تشویش افتاد از جهت ترکمانان، دیوراه یافت بدین جوان کارنادیده تا سر بباد داد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 361). خداوند را امروز سخن ما پیران ناخوش می آید و این همه جوانان کارنادیده میخواهد. (تاریخ بیهقی ص 603). آبی بود در پس پشت ایشان نیز چند از سالار کارنادیده، گفتند خوش خوش لشکر بر باید گردانید. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 494)
لغت نامه دهخدا
(دی دَ / دِ)
عمل و کیفیت کاردیده. کارآزمودگی. تجربه. رجوع به کاردیده شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کار نادیدگی
تصویر کار نادیدگی
کار نادیده بودن بی تجربگی کار ناآزمودگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کار دیدگی
تصویر کار دیدگی
کیفیت و حالت کار دیده کار آزمودگی تجربه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاردیدگی
تصویر کاردیدگی
((دِ))
تجربه، کار آزمودگی
فرهنگ فارسی معین