جدول جو
جدول جو

معنی کارلمان - جستجوی لغت در جدول جو

کارلمان
(لُ)
نام یکی از دو پسر ’پپن لو برف’ (پپن قصیر) وی به سال 771 میلادی درگذشت، و پس از او برادرش شارل ملقب به شارل کبیر (شارلمانی) بتنهائی پادشاهی یافت. (ازتاریخ قرون وسطی، تألیف آلبرماله چ هژیر ص 117)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بارمان
تصویر بارمان
(پسرانه)
محترم، لایق، دارای روح بزرگ، نام سردار افراسیاب، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور تورانی و از سپاهیان افراسیاب تورانی، نام یکی از سرداران دوره ماد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ارسمان
تصویر ارسمان
(پسرانه)
نام پهلوانی در کتاب سیرت جلال الدین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دارمان
تصویر دارمان
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کارستان
تصویر کارستان
کار بزرگ و برجسته، محل کار، کارگاه، قصه، حکایت، داستان، برای مثال خم زلف تو دام کفر و دین است / ز کارستان او یک شمّه این است (حافظ - ۱۲۸)
فرهنگ فارسی عمید
مجلس نمایندگان ملت در کشورهای مشروطه و جمهوری که در آنجا قوانین را تصویب می کنند و به کارهای قوۀ مجریه رسیدگی می کنند
فرهنگ فارسی عمید
محله ای است به اصفهان و منار جنبان ها در آن واقع است
لغت نامه دهخدا
(مُ)
دهی از دهستان کیوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز. 13500گزی جنوب خاوری خدا آفرین 220هزارگزی شوسۀ اهر - کلیبر. کوهستانی و گرمسیر مالاریائی است دارای 91 تن سکنه است. آب این ده ازچشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
کارسان. حکایت. تاریخ. ترجمه. شرح حال: هزاراسب را از آن (از نامۀ گشتاسب) خشم آمد و نامه کرد بگشتاسب در جواب او، و اندر آن پیغامها داد سخت تراز آنکه او نوشته بود و آنگاه کارستان ایشان بجائی رسید که هر دو لشکر بکشیدند. (ترجمه طبری بلعمی).
خم زلف تو دام کفر و دین است
ز کارستان او یک شمه این است.
حافظ.
، کاری کرد کارستان، یعنی بسیار تغیر و تشدد و داد و فریاد کرد، محل کار و جائی که در آن مشغول کار شوند. شهرکار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
نام کتابی بوده از کتب شاه اردشیر بابکان مشتمل بر حکمت و حقایق خداپرستی و ایزدشناسی و آن را کارنامه میخوانده اند. (انجمن آرا) (آنندراج). و ظاهراً مراد کارنامۀ اردشیر بابکان است
لغت نامه دهخدا
نوعی تمساح در شطهای آمریکا و چین که پوزه ای دراز دارد، درازی خود جانور تا 6 گزهم میرسد، پوستش در صنعت ساغری بسیار مستعمل است
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان کاریزنو بالاجام بخش تربت جام شهرستان مشهد، واقع در 54هزارگزی شمال باختری تربت جام و 15هزارگزی باختر مالرو عمومی تربت جام به فریمان، کوهستانی و معتدل و سکنۀ آن 634 تن است، قنات دارد، محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
از مفردات پزشکی و از گیاهانی است که سرشاخه اش در طب مورد استفاده است، (کارآموزی داروسازی دکتر جنیدی ص 215)، فوتنج نهری، حبق التمساح، حبق الماء، کلمنتون، نعناع بری، قلمنت، قلمنتون
لغت نامه دهخدا
(رِ)
کرسی نشین کانتن مانش بخش ’سن لو’. سکنه 3641 تن. بندری در ساحل ’اوو’، ’توت’ و کانال ’ا- توت’. راه آهن دارد
لغت نامه دهخدا
مجمعالجزایر انگلیس تابع ژامائیک (یکی از جزایر آنتیل در جنوب کوبا متعلق بدولت انگلیس)، جمعیت 5900تن، حاکم نشین جرج تاون
لغت نامه دهخدا
(وو)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان. دارای 250 تن سکنه، آب آن از قنات و محصول عمده اش غله، چغندرقند، صیفی، نخود و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
یوهان پیتر امیلیوس، (1805-1900 میلادی) موسیقیدان دانمارکی مصنف اپرا، مانند کریستن کوچک (از روی نوشتۀ هانس کریستین اندرسن)، باله و افسانه های عامیانۀ او با همراهی دامادش، گید چند شویم سمفونیک ’نوردیک سبجکت’، آوازهای دسته جمعی و غیره ... رئیس کنسرواتور کپنهاگ بود
گئورگ، فیزیک دان آلمانی که در سال 1489 میلادی تولد یافت و به سال 1564 درگذشت، هارتمان اول کسی است که به تغییرات انحراف مغناطیسی بر روی خشکی متوجه شده است، (60 شرقی در رم، 10 در نورمبرگ، ...)، (شش بال تألیف جرج سارتون ص 134)
یوهانس، آهنگساز آلمانی که در نیمۀ اول قرن هجدهم میلادی در هامبورگ متولد شد و در سال 1791 میلادی در کپنهاگ درگذشت، چندین اپرا در شهر کپنهاگ به معرض نمایش گذاشت، وی مصنف آواز ملی دانمارکی ’کریستیان شاه بر فراز دکل بزرگ’ است
فن آو، شاعر حماسه سرای آلمانی که در حدود سال 1170 میلادی در سواب متولد شد و نزدیک به سال 1210 درگذشت
لغت نامه دهخدا
(لُ)
کارلستاد قدیم. شهری از یوگوسلاوی. جمعیت 21000 تن
لغت نامه دهخدا
(لُ)
شارلمان. شارل اول یا شارل کبیر پسرپین قصیرالقامه و برت لنگ دراز. اعراب وی را قارله مینامند. وی در سال 742م. در نوستری تولد و بسال 814م. وفات یافت. بسال 768 میلادی جانشین پدر گردید و تا سال وفات برادرش کارلومان یعنی تا سال 771م. به اشتراک وی سلطنت کرد و از آن پس به تنهایی بر فرانکها حکومت نمود. ساکسونها دانواها، اسلاوها، باواری ها، آوارها، آکی تن ها و لمبارها را که مزاحم اسلاف اوو رقیب دولت فرانکها بودند منهزم و مطیع ساخت و حدود قلمرو خود را از هر سو وسعت بخشید و دیری نگذشت که وزیر دربار سابق اوسترازی، مالک الرقاب اروپای آن روزی گردید. شارلمانی روی هم رفته در داخل و خارج مملکت پنجاه و سه جنگ کرد و در بیشتر آنها شخصاً سردار سپاه بود. به دعوت پاپ آدرین اول متوجه ایتالیا گردیدو آخرین پادشاه لمباردی موسوم به دیدیه را به سال 774م. مغلوب و دولت لمبارها را در شمال ایتالیا یکسره منقرض ساخت. سپس وارد رم شد و روابط خود را با پاپ و کلیسا بیش از پیش استحکام بخشید و عناوین جدید وی ’پادشاه لمبارها’، ’شریف رم’ و ’حامی کلیسا’ بتأیید پاپ صورت رسمی و روحانی بخود گرفت. برضد اعراب اسپانیا لشکر کشی کرد و مؤخره الجیش او بسال 778. در رونسوو نیست و نابود شد. سرود رولان منظومۀ حماسی معروف قرون وسطی مربوط به وقایع همین جنگ است. در زمان هارون الرشید دو نوبت سفیر از طرف شارلمانی بمقر خلافت آمد. در آن موقع فرانکها بطرفداری از پاپ با امپراتور بیزانس که مخالف مذهبی پاپ بود سر جنگ داشتند و میخواستند خلیفه را تشویق به مخالفت با بیزانس کرده باشند. در سال 785م. قیام مسلحانۀ ساکسونها به سرکردگی ویتکیند و در سال 787م. عصیان باواری ها بفرماندهی تاسیون را فرونشاند و آوارها را در سال 790م. بطور قطع مغلوب ساخت. آخرین روزهای سلطنت او با نخستین مهاجمات نورمانها مقارن بود. در ایام عید مسیح سال آخر قرن هشتم میلادی پاپ لئون سوم تاج قیاصرۀ روم را در کلیسای پطرس رسول، در رم بر سر شارلمانی نهاد و در برابر او زانوی پرستش به زمین زد. بدین ترتیب میان شخص اول قبایل ژرمانی و ریاست عالیۀ کلیسا اتحاد رسمی صورت گرفت و شارلمانی سلطنت مدنی قیاصره و صدارت روحانی روم را بیکجا داراشد. لیکن با وجود احراز چنین عنوانی بریاست قبایل ژرمانی افتخار داشت و خصوصاً بملت فاتح اوسترازی که پس از فوت پدر پادشاهی ایشان را یافته بود میبالید. سالی دو بار مجامع سیاسی امپراطوری را تشکیل می داد و از اطراف ممالک تابعه، روحانیان طراز اول، رؤسای واحدهای جنگی (لودها) ، سران قبایل، رؤسا و صاحب منصبان دولتی به این مجمع حاضر میشدند و چگونگی اوضاع را بعرض شارلمانی میرسانیدند. اعیان و اشراف مجلسی دیگر داشتند که در آنجا قوانین مدنی و مذهبی را تدوین میکردند. بازرسان امپراطوری که فرستادگان پادشاهی نامیده میشدند سالی چهاربار به ولایات میرفتند و اطلاعات مکتسبه را مستقیماً گزارش میکردند. در زمان سلطنت شارلمانی در امور قضائی نیز اصلاحاتی صورت پذیرفت. در آن ایام خط و سواد تقریباً منحصر به روحانیون بود. شارلمانی مکاتب و مدارسی تأسیس و اطفال مستخدمین عالیرتبۀ لشکری و کشوری راوادار به تحصیل کرد. شارلمانی مؤسس سلسلۀ کارولنژین است. امپراطوری او به دریای شمال، شط الب، سرزمین بوهم، شط گاریگلیانو در ایتالیا، شط ابر دراسپانیا، جبال پیرنه و اقیانوس اطلس محدود بود. لیکن دولت او پس از وی همچون حبابی بر روی آب ناپدید گردید. شارلمانی مانند بسیاری از پادشاهان فاتح برای رسیدن بمقصود از ارتکاب جنایات هم پروایی نداشت. وی شاهزادگان سلسلۀ مرو و نژین ها و حتی برادرزاده های خود را نابود ساخت و فرمان داد تا 4500 ساکسونی را یکجا سر بریدند. رجوع به تاریخ عمومی قرون وسطی عبدالحسین شیبانی ج 2 و تاریخ اسلام دکتر فیاض و تاریخ قرون وسطی آلبرماله و ژول ایزاک شود
لغت نامه دهخدا
حاکم نشین کانتن ’گارون علیا’ ناحیۀ ’تولوز’، جمعیت 1539 تن
لغت نامه دهخدا
(لُ / لِ)
مجلس عوام. مجلس شوری. مجلس شورای ملی. ندوه. دارالندوه، انجمن بزرگان مملکت در دربار سابق فرانسه، دیوان عالی عدلیه پیش از 1791م. علاوه بر مأمورینی که عهده دار قضاء در امور بورژواها و عوام الناس بودند در دورۀ فئودالیته (ملوک الطوائف) پادشاهان فرانسه در دربار خود مجلسی ترتیب داده بودند که خود بر آن ریاست داشتند و آن مرکب از پرها یعنی اعضای شورای عالی بود. این مجلس بنام شورای سلطنتی در مسائلی که پادشاه بدوارجاع میکرد تحقیق و رسیدگی میکرد و چون اندک اندک به نسبت وسعت قلمرو سلطنت بر کارهای شوری افزوده شد آنرا به دو قسمت کردند نخست شورای اعظم یا شورای سلطنتی که مأمور مسائل اداری بود و دوم انجمن قضائی که متکفل تأمین عدالت بود. این تقسیم مهم در زمان لوئی نهم صورت گرفت و همین پادشاه بود (نه چنانکه گفته اند فیلیپ لوبل) که انجمن قضائی را که پایۀ پارلمان گردید، ثبات بخشید. پارلمان شامل سه مجلس میشد: نخست مجلس اعظم و دیگر مجلس مرافعات و سوم مجلس تحقیق و رسیدگی. پارلمان در امور دیگری از قبیل مسائل سیاسی وتعلیماتی نیز مداخله میکرد. و چون شوری مکلف تدوین قوانین نیز بود چنین استنباط میشود که حق استیضاح ازدولت و حکومت را نیز داشته است و از این حق هم چند بار استفاده کرده است و اگرچه شاه بر شوری ریاست داشت ولی عموماً ملت در مقابل شاه از شوری حمایت میکرد و همین امر خود موجب تعدیل استبداد سلاطین میگردید و بهمین سبب هم پارلمان توانست با سیاست مالی (مازارن) و بعد از او با استبداد مفرط (لوئی پانزدهم) مبارزه کند. شواری عالی قضائی پاریس همچنانکه در دربار سلطنتی توسعه می یافت بواسطۀ تشکیلات منظم و نیرومند و استفاده از اصل وراثت مشاغل، در نواحی مختلف کشور فرانسه نیز تشکیل و تکمیل میشد. در سال 1770م./ 1183هجری قمری رئیس عدلیۀ موپئو مصمم شد که عدلیۀ سلطنتی را بر مبانی جدید استوار کند ولی مؤسسۀ او یعنی پارلمان موپئو پیشرفتی نکرد و زود منحل شد. در سال 1789م.1203/هجری قمری در فرانسه سیزده پارلمان وجود داشت و از آنجمله پارلمان نانسی بود که به سال 1775م./ 1188هجری قمری تأسیس شد. حدود اختیارات پارلمانها متفاوت بود و پارلمان پاریس بر همه آنها حکومت میکرد
لغت نامه دهخدا
(لُ)
شارلمانی. رجوع به شارلمانی و الحلل السندسیه ج 1 ص 322 وفهرست ج 2 و تاریخ اسلام دکتر فیاض چ 2 ص 217 شود
لغت نامه دهخدا
(چِ رِ)
دهی از بخش قلعه زراس شهرستان اهوازکه در 10 هزارگزی جنوب خاوری قلعه زراس واقع است و 25 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
فرانسوی آرام آسوده فرو نشسته: چون درد یا خشم آسایش خاموشی فرو نشستگی فرانسوی آرام ده زبانزد پزشکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کار ران
تصویر کار ران
دانای کار مطلع، کار گزار پیشکار وکیل، دلال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکلرمان
تصویر اکلرمان
فرانسوی روشنایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پارلمان
تصویر پارلمان
مجلس عوام، مجلس شورا، انجمن بزرگان مملکت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوپلمان
تصویر کوپلمان
فرانسوی جفت کردگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارآمدن
تصویر کارآمدن
((مَ دَ))
شایسته بودن، سر و کار داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کارستان
تصویر کارستان
((رِ))
مدل کار، حکایت، سرگذشت، کار بزرگ، کار شگفت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پارلمان
تصویر پارلمان
((لُ))
مجلس نمایندگان که وظیفه قانون گذاری را در کشور به عهده دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اکلرمان
تصویر اکلرمان
روشنایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کارآمدان
تصویر کارآمدان
اکهاء
فرهنگ واژه فارسی سره
سنا، مجلس، مجلس شورا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
کدامین
فرهنگ گویش مازندرانی