- کاربردن
- ترتیب دادن امور: (مردی بود نام او سوفرای... فیروز را بروی ایمنی بود و او را از سیستان طلب کرد بر همه مملکت خویش کدخدای کرد و گنج - خانه و عیال و سپاه که آنجا بماند همه بوی سپرد تا کار همی برد) (تاریخ بلعمی)، بکار زدن استعمال کردن
معنی کاربردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
استعمال
Applicative
aplicativo
anwendungsbezogen
aplikacyjny
прикладной
прикладний
aplicativo
applicatif
applicativo
toepasselijk
अनुप्रयुक्त
aplikatif
تطبيقيٌّ
אפליקטיבי
uygulamalı
inayoweza kutumika
ประยุกต์
প্রয়োগকৃত
تطبیقی
استعمال، مصرف
Applicability
aplicabilidade
Anwendbarkeit
zastosowalność
применимость
застосовність
aplicabilidad
applicabilité
applicabilità