جدول جو
جدول جو

معنی کارافزا - جستجوی لغت در جدول جو

کارافزا
مایۀ دردسر و گرفتاری، مزاحم
تصویری از کارافزا
تصویر کارافزا
فرهنگ فارسی عمید
کارافزا
(پَ)
رجوع به کارافزای شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کارفزا
تصویر کارفزا
کارافزا، برای مثال گه مان بفزایید و گهی باز بکاهید / بر خویشتن خویش همی کارفزایید (ناصرخسرو - ۴۴۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهرافزا
تصویر مهرافزا
آنکه بر مهر و محبت خود بیفزاید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مارافسا
تصویر مارافسا
مارگیر، برای مثال گر حسودت بسی ست عاجز نیست / اژدها از جواب مارافسای (انوری - ۴۵۰)، ور برآرد به مثل مار به افسون ز زمین / اژدهای فلکی را چه غم از مارافسای (انوری - ۴۴۵)
در علم نجوم صورت فلکی در جنوب جاثی به شکل مردی با ماری در دست، حوا
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
جزا و مکافات و انتقام. (ناظم الاطباء: بادافراهی). رجوع به بادافراهی و بادافرهی شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
مهرافزای. رجوع به مهرافزای شود
لغت نامه دهخدا
(رَ خوَرْ / خُرْ)
روشنی بخش. نورفزا. نورفزای. نورافزای:
از تیغ نورافزای تو وز رخش صورآوای تو
بر گرز طورآسای تو نور تجلی ریخته.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(پَ غَ)
کارافزا. زیادکننده کار. رجوع به کارافزا شود:
گه مان بفزائید و گهی مان بستائید
بر خویشتن از خویش همی کارفزائید.
ناصرخسرو.
، پرگو. مزاحم
لغت نامه دهخدا
(ذَ اَ)
آتش افروز. آذرافروز، یعنی ظرف سفالین برای تیز کردن آتش
لغت نامه دهخدا
از میان کتب طبی هندوان که پاره ای از آنها در دورۀ تمدن اسلامی به عربی درآمد، مهمتر از همه آثار کاراکا و ’سسرد’ و ’واگبهاتا’ هستند که سه رکن اصلی طب هندی بشمار میروند، ترجمه کاراکا به انگلیسی به دست کیسوری موهان گانگولی (متوفی به سال 1908) صورت گرفته و به سال 1890 - 1925 در کلکته چاپ شده، (تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی ص 27)
لغت نامه دهخدا
نام شهری به اسپانیا که دارای چشمه های معدنی است، (الحلل السندسیه، جزء اول ص 332)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
عمل کارافزای
لغت نامه دهخدا
(اَ)
کارابزار. آلات و وسائل کار. ابزار کار، افزار کار
لغت نامه دهخدا
(پَ پَ)
کارافزا. کارفزا. زیادکننده کار. آنکه مشغولیت دیگری افزون کند:
چون بود دولت تو روزافزون
چه زیان از حسود کارافزای.
انوری
لغت نامه دهخدا
آنکه مار را افسون کند و بگیرد معزم افسونگر: گر حسودت بسی است عاجز نیست اژدها از جواب مارافسا. (انوری رشیدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آذرافزا
تصویر آذرافزا
((~. اَ))
آتش افروز، آذرافروز
فرهنگ فارسی معین
معزم، افسونگر مار، مارگیر
فرهنگ واژه مترادف متضاد