جدول جو
جدول جو

معنی مهرافزا

مهرافزا
آنکه بر مهر و محبت خود بیفزاید
تصویری از مهرافزا
تصویر مهرافزا
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مهرافزا

مهرافزای

مهرافزای
مهرافزا. افزایندۀ مهر. که بیش محبت کند. که محبت و مهربانی خویش بیفزاید:
هزارسال زیاد و هزار سال خوراد
میی چو مهر ز دست بتان مهرافزای.
فرخی.
صلاحی شامل و عفافی کامل، مجالستی دلربای و محاورتی مهرافزای. (کلیله و دمنه).
همچو مستسقی بر چشمۀ نوشین زلال
سیر نتوان شدن از دیدن مهرافزایت.
سعدی.
وه که گر من بازبینم چهر مهرافزای او
تا قیامت شکر گویم طالع پیروز را.
سعدی.
راستی گویم به سروی ماند این بالای تو
در عبارت می نیاید چهرمهرافزای تو.
سعدی
لغت نامه دهخدا

مارافسا

مارافسا
مارگیر، برای مِثال گر حسودت بسی ست عاجز نیست / اژدها از جواب مارافسای (انوری - ۴۵۰)، ور برآرد به مثل مار به افسون ز زمین / اژدهای فلکی را چه غم از مارافسای (انوری - ۴۴۵)
در علم نجوم صورت فلکی در جنوب جاثی به شکل مردی با ماری در دست، حوا
مارافسا
فرهنگ فارسی عمید

مارافسا

مارافسا
آنکه مار را افسون کند و بگیرد معزم افسونگر: گر حسودت بسی است عاجز نیست اژدها از جواب مارافسا. (انوری رشیدی)
فرهنگ لغت هوشیار

آذرافزا

آذرافزا
آتش افروز. آذرافروز، یعنی ظرف سفالین برای تیز کردن آتش
لغت نامه دهخدا