تجربه تمرین آزمایش: (بکار آزمایی دلش تیز شد در ان عزم رایش سبک خیز شد) (نظامی)تجربه تمرین آزمایش: (بکار آزمایی دلش تیز شد در ان عزم رایش سبک خیز شد) (نظامی)
سنجیدن یا نشان دادن زور و قوۀ خود، آزمودن زور و قوۀ یکدیگر با کشتی گرفتن و دست و پنجه نرم کردنسنجیدن یا نشان دادن زور و قوۀ خود، آزمودن زور و قوۀ یکدیگر با کشتی گرفتن و دست و پنجه نرم کردن
تجربه کننده آزماینده، مجرب آزموده: (همی خواهد این پیر کار آزمای که ترکان بجنگ اندر آرند پای)تجربه کننده آزماینده، مجرب آزموده: (همی خواهد این پیر کار آزمای که ترکان بجنگ اندر آرند پای)