جدول جو
جدول جو

معنی کادیکس - جستجوی لغت در جدول جو

کادیکس
در اسپانی بنام ’کادیز’ خوانده میشود، شهری در اسپانی (اندالوزی) حاکم نشین ایالت، سکنه 79000 تن، بندر نظامی برکنار اقیانوس اطلس در جزیره لئون، به سال 1823 به تصرف فرانسویان درآمد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کایوس
تصویر کایوس
(پسرانه)
کیوس
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مادیس
تصویر مادیس
(پسرانه)
نام پادشاه سکائیان
فرهنگ نامهای ایرانی
کاشف شهر طیب و کسی است که الفبای فینیقی را به یونان آورد، (تاریخ ادبی ایران ج 1 ص 78)
لغت نامه دهخدا
ابومنادبن منصور بن بلکین بن زیری بن مناد حمیری صنهاجی (374- 406 هجری قمری)، یکی از امرای آل زیری است که در افریقیه یعنی تونس و جزائر و در قسمتی ازطرابلس غرب، تحت تابعیت ملوک فاطمی فرمان فرمائی میکردند، در سال 286 هجری قمری بادیس پس از درگذشت پدر بمقام اقتدار نشست و در زمان حاکم بامراﷲ فاطمی 20 سال فرمانفرمائی نمود، با عم خود و با قوم زناته محاربات چندی کرد، در این وقت طرابلس غرب از اطاعت وی سر باززده بود از اینرو برای سرکوبی آنان روان شد و در همین اوقات وفات یافت و پسرش معز جانشین وی گردید، (قاموس الاعلام ترکی ج 2)، رجوع به الاعلام زرکلی ج 1 ص 137و ترجمه مقدمۀ ابن خلدون چ بنگاه ترجمه و نشر کتاب 1336 هجری شمسی ص 583 و معجم الانساب ج 4 ص 464 شود
لغت نامه دهخدا
بمعنی استخوان زند اعلی، (فرهنگ نفیسی)، رجوع به ترکیب زند اعلی در ذیل زند شود
لغت نامه دهخدا
(کَ ذَ)
قریه ای است از قراء نواحی سمرقند. (لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
جمع واژۀ کردوسه. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به کردوسه شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
جمع واژۀ کدّاس. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به کداس شود
لغت نامه دهخدا
شهری بوده وصل به پیل کاسپین که سر درۀ خوار حالیه باشد و بنا بر تحقیقاتی که بعمل آمد شهر کاراکس در جائی بوده که حالا ایوان کیف است، (و باید دانست که پیل در زبان یونانی بمعنی دروازه است پس پیل کاسپین یعنی دروازۀ کاسپین)
لغت نامه دهخدا
به یونانی اسم جوز است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
از شهرهای مهم کتلونیه است، (الحلل السندسیه ج 2 ص 199)
لغت نامه دهخدا
بمعنی کالجوش است، (برهان) (آنندراج) (از شعوری ج 2 ورق 242)، و آن نان ریزه ریزه کرده باشد که با کشک و روغن و مغز گردکان و ادویه گرم جوشانیده خورند و آن را در خراسان اشکنه قروتی گویند، (برهان)، اشکنۀ کشک دار، رجوع به کالجوش شود
لغت نامه دهخدا
حاکم نشین بخش ’ژیروند’ ناحیۀ بردو، کنار گارون، سکنه 3019 تن، محصول: شراب
لغت نامه دهخدا
کنراد، پسر ژوزه بادیوس، از طباعان معروف است و مانند پدرش بترقی و پیشرفت فن طبع خدماتی کرد، رجوع بمادۀ قبل شود، (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(کی یَ)
از جمله شهرهای ’بی تی نیه’ که در تاریخ ایران مکرر از آن ذکری شده، ’کالسدون’ است که به سال 675 قبل از میلاد بنا گردیده و اکنون آن را کادیکیه یا ’قاضی کوی’ نامند. (ایران باستان ص 2152)
لغت نامه دهخدا
ژوزه، یکی از طباعان معروف قرن 16 میلادی است، مطبعۀ بزرگی در پاریس تأسیس کرد، و بطبع و نشر مقدار کثیری از آثار نافعه خدمت کرده و بترقی فن طبع کوشیده است، رجوع به مادۀ بعد شود، (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
نام شهری از اقلیم سوم در افریقیه، رجوع به بادس و الحلل السندسیه ج 1 صص 63 - 69 و مقدمۀ ابن خلدون ص 113، 124 و 316 شود، قسمی از بید، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کِ)
صورت یونانی شده کلمه دادیک است که برخی آنان را با تاجیک های قرون بعد تطبیق میکنند کلیه اینان مردمان مشرق و یا شمال و مشرق ایران بودند. (ایران باستان ج 1 ص 733 و ج 2 ص 1473)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
جمع واژۀ دکدک (د د / د د) ، دکداک. (اقرب الموارد) (ازمنتهی الارب). دکادک. رجوع به دکدک و دکداک شود
لغت نامه دهخدا
فرانسوی تک نوازه پاساژ فنی برای ساز یا آواز تنها بدون همراهی ارکستر. بعبارت دیگر سازنده آهنگ معمولا قسمتی از پایان موومانها را برای هنرنمایی نوازنده سلو تخصیص میدهد. این قسمت کادانس نامیده میشود و بی همراهی ارکستر اجرا میگردد
فرهنگ لغت هوشیار
مناطقی که بر روی جلد بدن خارپوستان با داشتن پاهای آمبولاکری مشخص است و معمولا تعداد این مناطق 5 تا است. خارپوستان، زند اعلی. لاتینی پرتو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاچیک
تصویر کاچیک
ریچاری که از عسل سازند، شیره انگور شیره مویز
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی زیبال از پرندگان پرنده ایست سیاه رنگ باندازه سار از راسته سبکبالان بومی آمریکای جنوبی پرهای پشت آن زرد طلایی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاسیس
تصویر کاسیس
فرانسوی انگور سیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کالیس
تصویر کالیس
پیاله، جام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاسیک
تصویر کاسیک
پرنده ای است سیاه رنگ به اندازه سار از راسته سبکبالان، بومی آمریکای جنوبی، پرهای پشت آن زرد طلایی است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کارتکس
تصویر کارتکس
((تِ))
قفسه کشوداری که در کشوهای آن کارت های مربوط به مشخصات کتاب ها، مجلات و مانند آن ها نگه داری می شود، کارتی که روی آن زمان ورود یا خروج کالای موجود نوشته می شود، کارت زن، کارد پهن و دسته داری که نقاشان در و پنجره و ساخ
فرهنگ فارسی معین
((دِ))
کارتی که در آن تعداد و تاریخ ورود و خروج کالای معینی به انبار ثبت شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاچیک
تصویر کاچیک
شیره انگور، شیره مویز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دادیکی
تصویر دادیکی
حقوقی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کاجدیس
تصویر کاجدیس
آناناس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کامیک
تصویر کامیک
اختیاری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دادیک
تصویر دادیک
قانون، حقوق
فرهنگ واژه فارسی سره
از توابع لفور واقع در منطقه ی سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی