جدول جو
جدول جو

معنی کاتی - جستجوی لغت در جدول جو

کاتی
منسوب به کات (قوم)، (فرهنگ لغات شاهنامه تألیف دکتر شفق ص 211)،
نردبان (بلهجۀ طبری)
لغت نامه دهخدا
کاتی
نردبان، اهرم چوبی، چوبی که در جلوی خیش قرار دارد و طناب
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کاتیا
تصویر کاتیا
(دخترانه)
پاک، بی آلایش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساتی
تصویر ساتی
(دخترانه)
در مصر باستان، نام فرشته نگهبان ارواح
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کابی
تصویر کابی
(پسرانه)
معرب منسوب به کاوه آهنگر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کادی
تصویر کادی
درختی با ساقۀ خاکستری، برگ های باریک و گل های خوشه ای که پوست تنۀ آن مصرف دارویی دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کالی
تصویر کالی
نگهبان، محافظت کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاری
تصویر کاری
کسی که زیاد کار می کند یا خوب از عهدۀ کاری برمی آید، کارکن، فعّال
کنایه از مؤثر
اثرگذار مثلاً تیر کاری، زخم کاری
کنایه از جنگ جو، دلیر و جنگاور
کنایه از نیکو، خوب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کافی
تصویر کافی
آنکه یا آنچه شخص را از کسی یا چیزی بی نیاز می سازد، بی نیاز کننده، بسنده، لایق، کارآمد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاتد
تصویر کاتد
قطب منفی پیل الکتریکی، باطری و مانند آن ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاشی
تصویر کاشی
تهیه شده در کاشان، مربوط به کاشان، از مردم کاشان
ویژگی هر نوع ظرف پخته شده و لعاب دار، آجر یا خشت لعاب دار و پخته شده
کنایه از پلاک، شماره
کاشی معرق: نوعی کاشی که از تکه های ریز ریز به اشکال گوناگون و نقش های مختلف می سازند و در کنار هم قرار می دهند، کاشی موزاییک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
غریزی، طبیعی، جبلی، فطری، گوهری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاستی
تصویر کاستی
کمی، کم شدگی، تقلب، دروغ
فرهنگ فارسی عمید
بچۀ مرغ که هنوز بتخم نیامده (در گیلان و دیلمان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عاتی
تصویر عاتی
خود بین، سنگدل، خوشگذ ران، تیره و تار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاشی
تصویر کاشی
آجر لعابدار ساده یا نقاشی شده را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاتب
تصویر کاتب
نویسنده، منشی نثر، دبیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاتبی
تصویر کاتبی
سنخ جامه آستین کوتاه زنجیره دار، نویسساری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاتد
تصویر کاتد
قطب منفی یک پیل الکتریکی الکترد متصل بقطب منفی یک پیل فرود
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی روشن، روشنگر، رده بندیک، شسته و رفته پوشنده، پوشیده نهفته پنهان کننده پوشنده، سرپوش رازدار، نهفته مستور: سرکاتم
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی: کاذی: کندی از گیاهان درختچه ایست از رده تک لپه ییها که سردسته تیره ای بنام کادی ها میباشد. این گیاه خاص مناطق گرم آسیا وافریقا واسترالیاست. ساقه اش از پوست صافی پوشیده شده است. ساقه مزبور در ارتفاع تقریبا دو متری از سطح زمین به سه شاخه منشعب میشود و هر یک از شاخه ها نیز همین انشعاب سه قسمتی را دارند. برگهایش دراز و در لبه ها و بمحاذات رگبرگ میانی دارای خارهای ریزی میباشد. بمناسبت شاخ و برگهای نسبه زیبایی که دارد یکی از گیاهان زینتی محسوب میشود و آنرا در گلخانه ها در گلدانهای بزرگ میکارند و جهت تزیین سالنها بکار میبرند کاذی کوره
فرهنگ لغت هوشیار
کادی بنگرید به کادی درختچه ایست از رده تک لپه ییها که سردسته تیره ای بنام کادی ها میباشد. این گیاه خاص مناطق گرم آسیا وافریقا واسترالیاست. ساقه اش از پوست صافی پوشیده شده است. ساقه مزبور در ارتفاع تقریبا دو متری از سطح زمین به سه شاخه منشعب میشود و هر یک از شاخه ها نیز همین انشعاب سه قسمتی را دارند. برگهایش دراز و در لبه ها و بمحاذات رگبرگ میانی دارای خارهای ریزی میباشد. بمناسبت شاخ و برگهای نسبه زیبایی که دارد یکی از گیاهان زینتی محسوب میشود و آنرا در گلخانه ها در گلدانهای بزرگ میکارند و جهت تزیین سالنها بکار میبرند کاذی کوره
فرهنگ لغت هوشیار
از قاتمق ترکی در هم گل ام (گویش نایینی) گل هم (گویش تهرانی) مخلوط درهم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غاتی
تصویر غاتی
مخلوط آمیخته: آب با خاک غاتی شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راتی
تصویر راتی
عالم خدائی، عالم خدای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاتی
تصویر خاتی
فریبنده، سخت تاریک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
غریزی، عارضی، اصلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاتی
تصویر شاتی
روز سرد
فرهنگ لغت هوشیار
آمادن آماده کردن، نرمیدن نرمی کردن نرم شدن منسوب به تات، یکی از لهجه های ایرانی. آماده شدن حاصل گشتن کار دست دادن فراهم آمدن، رفق و نرمی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاسی
تصویر کاسی
جامه پوش پوشیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کافی
تصویر کافی
بسنده، بس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کاتب
تصویر کاتب
نویسنده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
گوهری، خدادادی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کاستی
تصویر کاستی
تقصان، نقیصه، نقص، معضل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کاری
تصویر کاری
آکتیو
فرهنگ واژه فارسی سره