جدول جو
جدول جو

معنی ژین - جستجوی لغت در جدول جو

ژین
(یَ)
نام کرسی بخش در لواره از ولایت مونتارژی واقع در کنار رود لوار، دارای 8257 تن سکنه
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آین
تصویر آین
(دخترانه و پسرانه)
آیین، دین، طریقت، آذین، زینت، آرایش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ژینوس
تصویر ژینوس
(دخترانه)
باهوش، نابغه، ژینا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ژینا
تصویر ژینا
(دخترانه)
باهوش، با نابغه، ژنیک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ژون
تصویر ژون
(دخترانه)
بت، صنم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ژان
تصویر ژان
(دخترانه و پسرانه)
نام روستایی در نزدیکی سنندج
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از غین
تصویر غین
نام واج «غ»
حجاب، پوشش، شوریدن دل، پراکنده دل شدن
ابر، بخارهای غلیظ شده یا تودۀ قطرات آب و ذرات یخ معلق در جو که از آن ها باران و برف و تگرگ می بارد، غیم، سحاب، غمام، میغ، غمامه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژنی
تصویر ژنی
استعداد، نبوغ، نابغه، بسیار باهوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رین
تصویر رین
حجاب دل که موجب کفر و گمراهی است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژیان
تصویر ژیان
تندخو، درنده، خشمگین، عصبانی، خشمناک، برآشفته، غضبناک، غضب، غضب آلود، ارغند، ارغنده، شرزه، دژ آلود، خشمن، خشمگن، آرغده، آلغده، غرمنده، ساخط، غراشیده، غضبان، غضوب برای مثال سگ کیست روباه نازورمند / که شیر ژیان را رساند گزند (نظامی۵ - ۸۲۴)، مورچگان را چو بود اتفاق / شیر ژیان را بدرانند پوست (سعدی - ۱۲۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بین
تصویر بین
پیدا و آشکار، هویدا، واضح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حین
تصویر حین
وقت، مدت، هنگام، روزگار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حین
تصویر حین
هلاک، مرگ، بلا، محنت
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
جزیره ای بیونان در خلیجی بهمین نام، بین پلوپونز و آتیک، دارای 95000 تن سکنه که متجاوز از 5000 تن آنان در شهری بهمین نام سکنی دارند. این شهر در قدیم رقیب اثینه بشمار میرفت. مردم آن در جنگ سالامین 42 کشتی در مقابل ایران تجهیز کردند و عاقبت اهالی اثینه بر مردم اژین غالب شدند و مردم آنرا پراکنده ساختند. در معبد آن مقدار بسیاری مجسّمه های کهن یافته شده است که به موزۀ مونیخ انتقال داده اند. سبک معماری اژینی قدیمترین سبک های معماری یونانی است. رجوع به ایران باستان ص 663 و 801 و 805 و 806 و 830 و 861 و 1827 شود
لغت نامه دهخدا
(لِ یُ)
یک فوج از سربازان رومی. تقسیمی در لشکریان روم. دسته ای از سربازان رومی قریب به ششهزار تن به عهد سزار و در دوران امپراطوری روم. لجیون. لژیون
لغت نامه دهخدا
نام کرسی بخش در ایالت ’هرل’ از ولایت منت پلیه، دارای راه آهن و 2587 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
(سُ نِ)
آرماند. نام وکیلی از وکلای مجلس کنوانسیون از دستۀ ژیروندن. مولد بردو. وی در پاریس به دار آویخته شد (1758-1793 میلادی)
لغت نامه دهخدا
وام، قرض مذهب، کیش، آیین، طاعت و نام فرشته ای که به محافظت قلم مامور است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حین
تصویر حین
مرگ، هلاکی وقت، مدت، هنگام وقت، مدت، هنگام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بین
تصویر بین
وسط، میان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شین
تصویر شین
زشتی، عیب
فرهنگ لغت هوشیار
مقداری بپهنای یک آجر: یک پین باید این زمین راند، ریختگی و گلی که در فنات پیدا شود و مانع جریان و زهیدن آب گردد. یا پین پین برداشتن، تنقیه کاریزاز پین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چین
تصویر چین
شکن و ترنجیدگی در پوست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تین
تصویر تین
انجیر، وسوره نود و پنجمین از قرآن کریم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زین
تصویر زین
آنچه از چرم سازند و بر پشت اسب نهند و بهنگام سواری روی آن نشینند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژون
تصویر ژون
بت صنم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژیان
تصویر ژیان
خشم آلود بودن چون شیر، خشمناک، نوعی ماشین سواری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژیت
تصویر ژیت
فرانسوی خوابگاه، بستر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژیر
تصویر ژیر
ژی آبگیر آبدان
فرهنگ لغت هوشیار
در روم قدیم واحدی از سربازان (و آن در عهد سزار و دوران امپراتوری روم شامل 6000 سرباز بود)
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته ریم چرک، زنگ انگلیسی شاهی، چیرگی، گردش فرمانروایی چرک ریم، زنگ، (تصوف) حجابی است به دل که کشف آن جز بایمان نبود و آن حجاب کفر و ضلالت است (کشف المحجوب 506)، غالب شدن گناه بر دل
فرهنگ لغت هوشیار
فلزیست که در طبیعت غالبا بشکل اکسید یا کربناتیا سولفور دو فر وجود دارد. آنها را در کوره میگدازند و از آنها آهن خالص بدست میاورند و آن جسمی است سخت و محکم وزن مخصوص آن 8، 7 و در 1530 درجه حرارت گداخته میشود. اهن در هر جا وجود دارد و یکی از مفیدترین عناصر است و با زغال اساس صنعت را تشکیل میدهد یا آهن پولاد. آهن نر ذکر مقابل نرم آهن. یا آهن تر. آهن جوهر دار آهن سبز. یا آهن چکش خور. آهنی که بوسیله چکش قابلیت کشش و تشکیل باشکال مختلف را داشته باشد، یا آهن نر. پولاد روهینا مقابل نرم آهن. یا آهن افسرده کوفتن، کاری بیهوده کردن آهن سرد کوفتن، یا آهن سرد کوفتن، یا مثل دیو از آهن گریختن، سخت از چیزی دوری جستن، یا عصر (دورهء) آهن سومین دوره زندگی صنعتی انسان از لحاظ تقسیمات دیرین شناسی. اکنون نیز انسان در همین دوره زیست میکند آخرین بخش از دوره فلزات. این دوره از زمان پیدایش آهن (یعنی تقریبا 900 ق. م) آغاز میگردد عصر حدید، شمشیر، مطلق سلاح آهنین از درع و جوشن و خود ورانین و جز آنها، زنجیر. رسم روش ادب، معمول متداول مرسوم، شیوه آهنگ، صفت کردار مانند: بهشت آیین جنت آیین، اندازه حد عدد شمار، قاعده قانون نظم، سامان اسباب، طبیعت نهاد فطرت، آذین شهر آرای جشن، زیب زینت، فر شکوه، شرع شریعت کیش: آیین اسلام، تشریفات اتیکت یا به آیین. چنانکه مرسوم است طبق معمول، چنانکه باید چنانکه ضروری است، زیبا جمیل. یا بر آیین. مثل مانند
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی بادزندار از درختان فرانسوی ازدا نبوغ استعداد، نابغه داهیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دین
تصویر دین
بدهی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بین
تصویر بین
میان
فرهنگ واژه فارسی سره