جدول جو
جدول جو

معنی ژکاره - جستجوی لغت در جدول جو

ژکاره
کینه ور، گران، ستیزنده، شوخ چشم
تصویری از ژکاره
تصویر ژکاره
فرهنگ لغت هوشیار
ژکاره
لجوج، ستیهنده، ستیزه کار، کینه ور، برای مثال ز خشم این کهن گرگ ژکاره / ندارم جز درت اندخسواره (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۸۹)
تصویری از ژکاره
تصویر ژکاره
فرهنگ فارسی عمید
ژکاره
((ژَ رِ))
ستیزه کار، لجوج
تصویری از ژکاره
تصویر ژکاره
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بکاره
تصویر بکاره
دخترگی دوشیزگی ناسفتگی دخت مهری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذکاره
تصویر ذکاره
جمع ذکر، مردان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکاره
تصویر اکاره
دست کم گیری، روی آوردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زکاره
تصویر زکاره
خیره سر ستیزه کار لجوج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چکاره
تصویر چکاره
چه کار و عامل کدام عمل و شاغل کدام شغل
فرهنگ لغت هوشیار
دست کم گرفتن روی آوردن برزگر، دهقانی ساکن یک ده که سهمی از زمینهای دایر ندارد و برای کار کردن بدیه های مجاور میرود، جمع اکره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکاره
تصویر شکاره
زر، کشتزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکاره
تصویر مکاره
زشتی، زشت بودن، بدگلی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زکاره
تصویر زکاره
خیره، خیره سر، ستیزه کار، لجوج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکاره
تصویر مکاره
بازاری که هر سال به مدت چند روز در یک کشور تشکیل شود و از کشورهای دیگر کالاهایی برای فروش به آن بازار بیاورند
کنایه از جای بی نظم و شلوغ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژغاره
تصویر ژغاره
زغاره، نانی که از آرد ارزن تهیه می شد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکاره
تصویر مکاره
رنجها و سختیها و ناخوشی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکاره
تصویر نکاره
بیکاره، بی فایده، بی حاصل، ناچیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زکاره
تصویر زکاره
((زَ رِ))
خیره سر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژغاره
تصویر ژغاره
فریاد، فغان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژغاره
تصویر ژغاره
ناف حیوانات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژغاره
تصویر ژغاره
سرخاب، غازه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژغاره
تصویر ژغاره
((ژَ رَ یا رِ))
ژغاله، نان ارزن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکاره
تصویر مکاره
((مَ رِ))
جمع مکرهه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکاره
تصویر مکاره
((مَ کّ رِ))
بسیار مکرکننده، حیله گر، بازاری که هر سال یک بار به مدت چند روز در محلی برگزار می شود و از شهرها و کشورهای مختلف در آن شرکت می جویند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاره
تصویر کاره
کسی که چیزی را ناپسند می شمارد، کراهت دارنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاره
تصویر کاره
صاحب نفوذ و تسلط، آنکه از وی کاری برمی آید
پسوند متصل به واژه به معنای کار مثلاً همه کاره، هیچ کاره، بیکاره، ستمکاره
پشتواره، پشته، پشتۀ علف یا هیزم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاره
تصویر کاره
پشتواره، کول بار که بر پشت حمل کنند قابل کار ناپسند دارنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاره
تصویر کاره
ناخوش، ناپسند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاره
تصویر کاره
((رِ))
پشتواره، بسته کوچک از هیزم و علف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاره
تصویر کاره
مستعد، لایق کار، صاحب شغل و مقام
فرهنگ فارسی معین