جدول جو
جدول جو

معنی ژوژه - جستجوی لغت در جدول جو

ژوژه
خارپشت، جوجه تیغی
تصویری از ژوژه
تصویر ژوژه
فرهنگ فارسی عمید
ژوژه
(ژَ / ژِ)
ژوژ. کوله. خارپشت. (برهان). رجوع به ژوژ و کوله شود. ژوژه که هیئت باستانی آن ژوژک است در تفسیر پهلوی (زند) کتاب وندیداد دوژک است که به ژوژک گردانیده شده و مراد از آن اطلاقی است که مردم زشت گفتار (بدزبان) به ونگهاپر، سگ ترسو و بلندپوزه کرده اند. ژوژه یا ’ژوژه خارپشت’ که جانوری است دشمن مور و مار و ایرانیان کشتن آنها و همه جانوران زیان بخش (خرفستران) رانیک میدانستند بسیار گرامی و ارجمند بوده است. در نامۀ پهلوی بندهش در فصل 14 فقرۀ 19 ده جنس سگ برشمرده شده و در میان آنها از ژوژه نیز نام برده است وگوید آن را خارپشت خوانند. در فصل 19 همین نامه در فقرۀ 29 آمده: ژوژه که خارپشت خوانند دشمن مور دانه کش است چنانکه گویند ژوژه در سوراخ مور که بشاشد هزار مور بکشد. در نامۀ دیگر پهلوی بنام شایست نشایست فصل 1 فقرۀ 31 و فصل 12 فقرۀ 20 همین مطلب بندهش یاد شده است و نیز میگوید: و هرکه در سر راه خود ژوژه بیند باید برگیرد و به جائی برد که از آسیب برکنار باشد. (فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ص 213)
لغت نامه دهخدا
ژوژه
خارپشت
تصویری از ژوژه
تصویر ژوژه
فرهنگ لغت هوشیار
ژوژه
((ژَ یا ژِ))
خارپشت
تصویری از ژوژه
تصویر ژوژه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

گیاهی با خارهای درشت به اندازۀ نخود که به دامن لباس و پاچۀ شلوار می چسبد، برای مثال به دل ها اندر آویزد دو زلفش / چو دوژه کاندر آویزد به دامان (خفاف - شاعران بی دیوان - ۲۹۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هوژه
تصویر هوژه
چکاوک، پرنده ای کوچک و خوش آواز شبیه گنجشک با تاج کوچکی بر روی سر
چکاو، چکوک، چاوک، ژوله، جل، جلک، خجو، خاک خسپه، نارو، قبّره، قنبره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جوژه
تصویر جوژه
جوجه، بچۀ هر پرنده که تازه از تخم درآمده باشد به ویژه مرغ خانگی، جوزه، چوزه، فرخ، فره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژوله
تصویر ژوله
چکاوک، پرنده ای کوچک و خوش آواز شبیه گنجشک با تاج کوچکی بر روی سر
چکاو، چکوک، چاوک، جل، جلک، هوژه، خجو، خاک خسپه، نارو، قبّره، قنبره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سوژه
تصویر سوژه
موضوع، مضمون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژاژه
تصویر ژاژه
حرف بی ربط و بی معنی، سخن بیهوده و بی سر و ته، چرند، یاوه، ژاژ، چرند و پرند، دری وری، جفنگ، چرت، شرّ و ور، کلپتره، چرت و پرت، فلاده، بسباس، ترّهه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوژه
تصویر کوژه
خر سفید رنگ
فرهنگ فارسی عمید
(ژَ)
در برخی از نسخ فرهنگ جهانگیری و بعض کتب لغت در معنی این کلمه آمده: بمعنی پرندۀ سرخ فام که بقدر گنجشک است و آن را سرخاب نیز گویند. بنابراین ظاهراً ژوژک همان ژورک است. رجوع به ژورک شود، هیئت باستانی کلمه ژوژه. رجوع به ژوژه شود
لغت نامه دهخدا
(اُ ژِ)
کلود (1854-1924م.). ادیب و نویسندۀ فرانسوی مؤلف کتب بسیار تعلیماتی است که در جمعآوری کتاب لاروس مصورو لاروس کوچک و لاروس عمومی و مجلۀ لاروس ماهیانه زحمت بسیار کشیده و مدیریت آنها را عهده دار بوده است
لغت نامه دهخدا
(ژَ /ژِ)
تاج خروس. خوچه. عرف. عفریه. (زمخشری)
لغت نامه دهخدا
(ژَ / ژِ)
چوزه. (ناظم الاطباء). جوجه. ج، چوژگان:
شاها ز توغوری بلباسات بجست
مانندۀ چوژه از کف خات بجست
از اسب پیاده گشت و رخ پنهان کرد
پیلان بتو شاه داد و از مات بجست.
فردوس مطربه.
همچنانک آن مرغ بر آن بیضه خود بنشیند و آن را گرم میدارد و از آن چوژگان بیرون می آرد... لاجرم چوژگان بیرون نمی آیند. (کتاب المعارف).
رجوع به چوزه شود
لغت نامه دهخدا
(ژَ / ژِ)
ساق درخت و ساق انسان و حیوان. (شعوری ج 1 ص 270). پوزه
لغت نامه دهخدا
(ژِ)
پیر ژولیانی، پاپ مسیحی از سال 1276 تا 1277 میلادی در عهد وی دو تن نماینده از طرف دربار اباقا پادشاه مغول در ایران عازم شهر رم شدند و عیسویان را به پس گرفتن بیت المقدس و فلسطین از دست مسلمین دعوت کردند و از جانب اباقا به ایشان وعده مساعدت شد و پاپ آنان را نزد سلاطین فرانسه و انگلیس فرستاد و دو نمایندۀ مزبور که ازعیسویان گرجی بودند از طرف آباقا اظهار داشتند که او و قوبیلای قاآن مائلند که قبول دیانت عیسوی کنند. پاپ برای تحقیق مطلب و تبلیغ آئین مسیح تصمیم گرفت که پنج تن از روحانیون را به دیار مشرق فرستد، ولی چون در همان اوان یعنی سال 676 هجری قمری بمرد تصمیم او عملی نشد، فقط نیکلای سوم پاپ جدید سال بعد نامه ای به اباقا و قوبیلای نوشت و از مساعدت ایشان درباره عیسویان اظهار مسرّت کرد. (از تاریخ مغول اقبال ص 204)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هوژه
تصویر هوژه
جل را گویند که چکاوک نیز نامیده میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوژه
تصویر پوژه
ساق درخت تنه درخت
فرهنگ لغت هوشیار
از تیره پروانه واران جزو دسته شبدرها که گل آن سفید یا ارغوانی و یا صورتی است شکل گل کروی و دارای خارهای غلاب مانندیست که بر پشم گوسفندان بهنگام چرا میچسبد. دوزه دووجه دو ستو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژوئه
تصویر ژوئه
فرانسوی پایاب، گدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژویه
تصویر ژویه
ماه هفتم سال فرنگی مطابق ثلث دوم و سوم تیر و ثلث اول امرداد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژوله
تصویر ژوله
چکاوک
فرهنگ لغت هوشیار
بوته گیاهی است بغایت سفید و شبیه بدرمنه در نهایت بی مزگی و هر چند شتر آن را بخاید نرم نشود و بسبب بیمزگی فرو برد. توضیح: درباره هویت این گیاه اختلاف است. مولف برهان آن را علفی دانسته که در دوغ کنند و هم آنرا نوعی کنگر نوشته و مرادف خار شتر دانسته است. مرحوم دهخدا در لغت نامه آنرا همان کاکوتی میداند، تره دوغ یعنی آنچه از رستنی که در دوغ و ماست کنند، سخن بیهوده یاوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوژه
تصویر جوژه
جوجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چوژه
تصویر چوژه
جوجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوژه
تصویر سوژه
مضمون، بحث، بررسی و آزمایش خشتک جامه و پیراهن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوژه
تصویر کوژه
خر سفید رنگ اقمر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوژه
تصویر گوژه
غلاف پنبه غوزه پنبه، غلاف خشخاش، پیله ابریشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موژه
تصویر موژه
((ژِ))
موژ. مویه، اندوه، غم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوژه
تصویر کوژه
((ژِ))
خر سفید رنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سوژه
تصویر سوژه
((ژِ))
موضوع، آن چه که درباره آن بحث یا آزمایش کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژاژه
تصویر ژاژه
((ژِ))
گیاهی است بی مزه، خاردار و خودرو که در صحراها می روید، شتر آن را می جود ولی نمی تواند فرو ببرد، کنایه از سخن بیهوده، ژاژ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژوله
تصویر ژوله
((لِ یا لَ))
چکاوک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژویه
تصویر ژویه
((یِ))
ماه هفتم از سال میلادی، ژوییه
فرهنگ فارسی معین