جدول جو
جدول جو

معنی ژولی - جستجوی لغت در جدول جو

ژولی
نام دختر اگوست قیصر رم، متولد بسال 39 قبل از میلاد و متوفی بسال 14 میلادی وی شهره به زیبائی و هوسرانی است و متوالیاً به زوجیت مارسلوس و آگریپا و تیبر درآمده است
نام دختر امپراطور تیتوس و ماریکا فورنیلا، متولد در حدود سال 65 میلادی وی زوجه فلاویوس سابینوس پسر کهتر وسپازیان بود
نام دختر آگریپا و ژولی دختر اگوست که فوقاً شرح زندگانیش گذشت، متولد بسال 18 قبل از میلاد و متوفی بسال 28 میلادی
ژولیا لیویلا، نام جوانترین دختر آگریپین و ژرمانیکوس، متولد بسال 18 و متوفی بسال 43 میلادی
نام یکی از قدیسات مسیحی، وی بسال 439 میلادی به شهادت رسید، ذکرانش در 22 مه است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گولی
تصویر گولی
(دخترانه)
یک گل (نگارش کردی: گو)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مولی
تصویر مولی
مولا، مالک، سرور، مهتر
دوست، دوستدار
بنده، بندۀ آزاد شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اولی
تصویر اولی
سزاوارتر، لایق تر، شایسته تر، برتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کولی
تصویر کولی
مردم چادرنشینی که در مسیر خود به کارهایی از قبیل خوانندگی، نوازندگی، فال بینی و فروش سبد می پردازند، لوری، لولی، غرشمال، قرشمال، کنایه از کسی که داد و فریاد بیهوده می کند، بی شرم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تولی
تصویر تولی
تولا، دوستی، مقابل تبرا، در فقه دوستی با دوستان علی بن ابی طالب و فرزندانش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لولی
تصویر لولی
کولی، جوان خوش اندام، بانشاط، سرمست، سرودگو و مطرب، برای مثال صبا زآن لولی شنگول سرمست / چه داری آگهی؟ چون است حالش؟ (حافظ۲ - ۴۰۴)، فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب / چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را (حافظ - ۲۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هولی
تصویر هولی
کره اسبی که هنوز زین بر پشت او نگذاشته باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اولی
تصویر اولی
ویژگی کسی یا چیزی که پیش از همه است
فرهنگ فارسی عمید
(یِ)
شهری از پروس در ایالت رنان. این شهر سابقاً کرسی دوک نشینی به همین نام بوده است و 8600 تن سکنه دارد
لغت نامه دهخدا
ژولی، نام دختر قیصر (ژول سزار) و کورنلیا (رجوع به این دو اسم شود) و زن پمپه، وی چندی پدر و شوهر خویش را از مخالفت کردن با یکدیگر بازداشت، وفات بسال 55 قبل از میلاد (تمدن قدیم فوستل دکولانژ ص 481)
ادوار، نام ریاضی دان فرانسوی و عضو فرهنگستان علوم فرانسه، مولد سیدی -بل -آبه بسال 1893 میلادی
ژزف، ادیب فرانسوی. مولد پاریس. (1755- 1833 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
از قدیسین متولد به وین در دفینه. وی بسال 304 میلادی در بریود به شهادت رسید. کلیسای ’سن ژولین لوپور’ در پاریس بنام او و ذکرانش 28 اوت است
کنت. نام شخصیتی موهوم که گویند فرماندار آندالوزی بود. وی بر اثر حس کینه کشی در سال 711 میلادی مدخل اسپانیا را به روی مرها بگشود
(قدیس) نام رئیس اسقفهای تلد (طلیطله) از 680 تا 690 میلادی متولد و متوفی در همان شهر (620-690 میلادی). ذکران وی هشتم مارس است
پیر. نام حجار و مجسمه ساز فرانسوی حجّارمجسمۀ لابنیوز متولد در سن پولین (هت لوآر) بسال 1731 و متوفی بسال 1804 م
استانیسلاس. نام چین شناس فرانسوی. مولد اورلئان بسال 1799 و وفات در پاریس بسال 1873 م
لغت نامه دهخدا
خاورشناس اواخر قرن شانزدهم میلادی، وی در ادبیات عرب براعتی حاصل و قصیدۀ لامیهالعجم ابواسماعیل طغرائی را به زبان لاتین ترجمه کرد و در سال 1707 میلادی به طبع رسانید
لغت نامه دهخدا
تصویری از ژوله
تصویر ژوله
چکاوک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مولی
تصویر مولی
سرور، مهتر، دوست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لولی
تصویر لولی
زنگاری، غربتی، حرامی، بیشرم و بیحیا
فرهنگ لغت هوشیار
احمقی ابلهی کانایی نادانی: همه مشغولی عالم گولی است ترک گولی بخدا مشغولی است. (جامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کولی
تصویر کولی
غرشمال ارقه. فاحشه. سواری روی کول و پشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اولی
تصویر اولی
سزاوارتر، بهتر، احق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طولی
تصویر طولی
درازایی مونث اطول پایگاه بلند منسوب به طول مقابل عرضی
فرهنگ لغت هوشیار
شاشی گمیزی پیشابی آنچه که مربوط بپیشاب است آنچه از ادرار بدست آید آلوده بادرار منسوب بادرار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دولی
تصویر دولی
کشوری
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی داد سنجان (هیئت منصفه)، فرمداران (هیئت حاکمه)، آروینیان (هیئت ممتحنه) هیئت منصفه، هیئت ممتحنه. توضیح: احتراز از این کلمه بیگانه اولی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شولی
تصویر شولی
طعامی است شله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تولی
تصویر تولی
دوستی مهر ورزی، جانشین کردن، امید بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خولی
تصویر خولی
شبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اولی
تصویر اولی
((لا))
نخستین، اولین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اولی
تصویر اولی
((اَ یا اُلا))
سزاوارتر، صواب تر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تولی
تصویر تولی
پشت کردن، برگشتن، برگشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تولی
تصویر تولی
((تَ وَ لّ))
دوستی کردن، ولی قرار دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژوله
تصویر ژوله
((لِ یا لَ))
چکاوک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژولک
تصویر ژولک
((لَ))
پرنده ای خوش آواز شبیه چکاوک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژوری
تصویر ژوری
هیئت منصفه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کولی
تصویر کولی
سواری روی کول و پشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چولی
تصویر چولی
آلودا
فرهنگ واژه فارسی سره