جدول جو
جدول جو

معنی ژنه - جستجوی لغت در جدول جو

ژنه
نیش، نیش سوزن، نیش حشرات گزنده مانند پشه و زنبور
تصویری از ژنه
تصویر ژنه
فرهنگ فارسی عمید
ژنه
(ژَ نَ / نِ)
نیش سوزن، نیش جانوران گزنده مانند زنبور و پشه و امثال آن. (برهان). صاحب آنندراج گوید تبدیل زنه است
لغت نامه دهخدا
ژنه
(ژِ نِ)
قدیس، نام اسقف نصیبین از علمای عالیقدر کلیسای سریانی (270- 350 میلادی)
لغت نامه دهخدا
ژنه
نیش جانوران گزنده مانند زنبور و پشه و امثال آن
تصویری از ژنه
تصویر ژنه
فرهنگ لغت هوشیار
ژنه
((ژَ نِ))
نیش سوزن، نیش حشرات گزنده
تصویری از ژنه
تصویر ژنه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ژنگ
تصویر ژنگ
(پسرانه)
ارژنگ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ژند
تصویر ژند
ژنده، پاره، کهنه، فرسوده، جامۀ کهنه و پاره پاره، بزرگ، کلان، عظیم، بیشتر در صفت پیل یا گرگ یا شیر و مانند این ها آمده است، برای مثال زمانی همی بود سهراب دیر / نیامد به نزدیک او ژنده شیر (فردوسی - ۲/۱۵۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژنی
تصویر ژنی
استعداد، نبوغ، نابغه، بسیار باهوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنه
تصویر سنه
دعای بد، لعنت، نفرین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنه
تصویر سنه
مجموع دوازده ماه، سال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چنه
تصویر چنه
دانه ای که مرغ از زمین برچیند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژنگ
تصویر ژنگ
چین و چروک، چین و چروکی که به سبب پیری در پوست بدن پدید می آید
زنگ، از آفات نباتی که قارچ های ذره بینی انگل در بعضی از گیاهان تولید می کند، ژنگه، آسه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پنه
تصویر پنه
پناه، حامی، پشتیبان، امان، زنهار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غنه
تصویر غنه
آوازی که از بیخ لهات و بینی برآید، در موسیقی تحریری از موسیقی که در هنگام غنا از خیشوم ادا شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنه
تصویر تنه
قسمت اصلی یک چیز مثلاً تنۀ هواپیما، بخش اصلی بدن انسان و جانوران، جسم درخت، از روی زمین تا جای روییدن شاخه ها
بافته شده، تنیده، تفته، تفنه، تنته، تنسته، تینه، برای مثال چند پری چون مگس از بهر قوت / در دهن این تنۀ عنکبوت (نظامی۱ - ۵۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنه
تصویر کنه
اصل، گوهر، حقیقت، پایان، نهایت چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژنده
تصویر ژنده
پاره، کهنه، فرسوده، جامۀ کهنه و پاره پاره، برای مثال نه سلطان خریدار هر بنده ای ست / نه در زیر هر ژنده ای زنده ای ست (سعدی۱ - ۱۰۳)
بزرگ، کلان، عظیم، بیشتر در صفت پیل یا گرگ یا شیر و مانند این ها آمده است، برای مثال زمانی همی بود سهراب دیر / نیامد به نزدیک او ژنده شیر (فردوسی - ۲/۱۵۵)
فرهنگ فارسی عمید
(گَ نَ / نِ)
جغد. بوم. صرد. به ترکی کوجکن یا کوجوکن گویند و پر او را به تیرکمان می بندند. (شعوری ج 2 ورق 305). رجوع به گژگن شود
لغت نامه دهخدا
(کَ نَ/ نِ)
پرگاله و آن وصله بود که بر جامه زنند. (فرهنگ اسدی). پینه و وصله و پاره را گویند که بر جامه دوزند و به عربی رقعه خوانند. (برهان) (آنندراج). پینه و وصله پاره که بر جامه زنند. (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پنه
تصویر پنه
پناه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شنه
تصویر شنه
آواز، بانگ، شیهه اسب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنه
تصویر سنه
سال، حول، حجه، جمع سنوات لعنت و نفرین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنه
تصویر تنه
تن و بدن انسان یا چیز دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حنه
تصویر حنه
زن همسر مرد، بانگ شتر ناله شتر دلنازکی
فرهنگ لغت هوشیار
استخوان زنخ فک اسفل ذقن. دانه ای که مرغ از زمین برچیند و بخورد، هر طبقه از دیوار گلی، دیوار گلی، قسمتی از ساختمان پوسته جامد کره زمین که دارای ساختمان مشابه از لحاظ مواد ترکیبی است و آثار و بقایای فسیل شناسی آن مربوط بیک زمانست طبقه زمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژله
تصویر ژله
دسری که به شکل لرزانک درست کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژنگ
تصویر ژنگ
چین و چروک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژنگه
تصویر ژنگه
چین و شکنجی که بر روی اندام پدید آید آژنگ
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی بادزندار از درختان فرانسوی ازدا نبوغ استعداد، نابغه داهیه
فرهنگ لغت هوشیار
صدا و ندا و زمزمه را گویند که از غایت خوشی و نشاط خاطر از آدمی سرزند، خوشحالی، شادی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنه
تصویر بنه
بود خوش، بوی بد، بوی پشگل آهو بوی پشکل، بوی بد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آنه
تصویر آنه
زن ناله کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنه
تصویر جنه
سپر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنه
تصویر تنه
جثه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سنه
تصویر سنه
سال
فرهنگ واژه فارسی سره