قابله. (آنندراج). ماما. ماماچه، دایه. (آنندراج). در جای دیگر دیده نشد، در بعض نسخ شاهنامه، کلمه زم در ابیات ذیل به تصحیف ژم شده است: ز انبوه پیلان و شیران ژم گذرهای جیحون پر از باد و دم. به اشکش بفرمود (کیخسرو) تا سوی ژم برد لشکر و پیل وگنج و درم. فردوسی. رجوع به زم شود
قابله. (آنندراج). ماما. ماماچه، دایه. (آنندراج). در جای دیگر دیده نشد، در بعض نسخ شاهنامه، کلمه زم در ابیات ذیل به تصحیف ژم شده است: ز انبوه پیلان و شیران ژم گذرهای جیحون پر از باد و دم. به اشکش بفرمود (کیخسرو) تا سوی ژم برد لشکر و پیل وگنج و درم. فردوسی. رجوع به زم شود
زماروغ. سماروغ. سماروخ. گیاهی است سفیدکه در برشکال از جاهای نمناک روید. (آنندراج). قارچ. کم ء. چمه. رجوع به زماروغ و سماروغ شود. و ظاهراً سماروغ طملان ترکی و دنبلان و کشنج فارسی باشد
زماروغ. سماروغ. سماروخ. گیاهی است سفیدکه در برشکال از جاهای نمناک روید. (آنندراج). قارچ. کَم ْء. چمه. رجوع به زماروغ و سماروغ شود. و ظاهراً سماروغ طملان ِ ترکی و دنبلان و کشنج فارسی باشد