جدول جو
جدول جو

معنی ژم

ژم
(ژَ)
قابله. (آنندراج). ماما. ماماچه، دایه. (آنندراج). در جای دیگر دیده نشد، در بعض نسخ شاهنامه، کلمه زم در ابیات ذیل به تصحیف ژم شده است:
ز انبوه پیلان و شیران ژم
گذرهای جیحون پر از باد و دم.
به اشکش بفرمود (کیخسرو) تا سوی ژم
برد لشکر و پیل وگنج و درم.
فردوسی.
رجوع به زم شود
لغت نامه دهخدا