جدول جو
جدول جو

معنی ژرژتون - جستجوی لغت در جدول جو

ژرژتون(ژُ تَ)
جرج تون. نام قصبه ای به اتازونی (در کلرادو) قلمرو کلرکریک واقع در پنجاه کیلومتری دانور. و بدانجا معادن نقره بسیار باشد
جرج تون. یا سن ژرژ. پایتخت جزیره گرناد، یکی از جزایر آنتیل کوچک، دارای قریب 5000 تن سکنه. آنجا مقر حکومت انگلیس است
جرج تون. نام شهری به ممالک متحدۀ امریکا (در ایالت کلمبیا) کنار رود پتوماک، دارای 17000 تن سکنه
جرج تون. نام شهری به اتازونی (در کارولین جنوبی) کرسی بخش ژرژتون، دارای 4310 تن سکنه
جرج تون. نام شهری به اتازونی (در کنتوکی) کرسی ناحیۀ اسکوت، دارای 3570 تن سکنه
نام کرسی گویان انگلیس، دارای 53000 تن سکنه
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فریتون
تصویر فریتون
(پسرانه)
فریدون، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر آبتین و فرانک، از پادشاهان پیشدادی ایران و به بند کشنده ضحاک ماردوش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گرستون
تصویر گرستون
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام سردار سپاه ماهوی سوری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ژتون
تصویر ژتون
پولک استخوانی، فلزی یا برگه ای که در قمارخانه ها، بعضی کافه ها و مانند آن به جای پول داد و ستد می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرستون
تصویر کرستون
قپان، نوعی ترازوی بزرگ مخصوص وزن کردن بارهای سنگین، باسکول برای مثال خواهی به شمارش ده و خواهی به گزافه / خواهیش به شاهین ده و خواهی به کرستون (روحانی - شاعران بی دیوان - ۲۹۹)
فرهنگ فارسی عمید
ذرۀ بسیار ریز ماده دارای بار الکتریکی مثبت که از اجزای تشکی دهندۀ اتم است
فرهنگ فارسی عمید
آنچه از سنگ به شکل جانوران یا چیز دیگر بتراشند و بالای ستون سنگی قرار بدهند، تاج ستون
فرهنگ فارسی عمید
(وَ)
دهی جزو دهستان رودبار بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین. سکنۀ آن 600 تن و آب آن از چشمه تأمین می شود و محصول آنجا غلات و بنشن و گردو و عسل و شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است. ساکنین از طایفۀ مراغه هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
نام قریه ای است از قرای لبنان و عده ای بدان منسوبند. (از معجم المطبوعات)
لغت نامه دهخدا
(عَ رَ)
گیاهی است که بدان پوست پیرایند. (ناظم الاطباء). عرتن. رجوع به عرتن شود
لغت نامه دهخدا
(طَ)
طرخون. (فرهنگ شعوری ج 2 ص 165). ظاهراً مصحف ’طرخون’ است
لغت نامه دهخدا
(ژِ یُنْ)
نام غولی در اساطیر یونان دارای سه سر و سه تن و سه پا. وی به دست هرکول به قتل رسید
لغت نامه دهخدا
(گَ رَ)
بمعنی گرستودن است که قپان باشد. (برهان) (انجمن آرا) :
خواهی به حسابش ده و خواهی به گزافه
خواهی به ترازو ده وخواهی به گرستون.
مولانا زرین (از شعوری ج 2 ص 302).
، کیل و پیمانۀ بزرگ، و معرب آن قرسطون است. (برهان). رجوع به کرستون و قرسطون شود
لغت نامه دهخدا
(کْری / کِ تُنْ)
یکی از توانگران آتن و از جملۀ شاگردان سقراط بود و چون سقراط را به نوشیدن شوکران محکوم ساختند، وسایل فرار وی را فراهم ساخت، لکن سقراطبه رعایت و حفظ احترام قوانین به فرار تن درنداد
لغت نامه دهخدا
(کَ رَ)
کپان بود یعنی قپان که چیزی سنجند. (فرهنگ اسدی). قپان و آن ترازومانندی است که چیزها بدان وزن کنند و به همین معنی لفظ کرستوان هم بنظر آمده است. (برهان). ترازوی بزرگ که آن را کپان گویند و قپان معرب آن است و قرسطون معرب کرستون است. (انجمن آرا). قپان و ترازوی یک پله. (ناظم الاطباء) :
خواهی به شمارش ده و خواهی به گزافه
خواهیش به شاهین زن و خواهی به کرستون.
زرین کتاب (از فرهنگ اسدی)
لغت نامه دهخدا
(فَ غُلْ حَ فَ)
موضعی است در افرائیم که موطن و مدفن عبدون یکی از قضاه بنی اسرائیل بود. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(تْ تُ)
یکی از خدایان دریا، در اساطیر یونان قدیم است. وی پسر پزئیدون و امفی تریت بود
لغت نامه دهخدا
(فَ رَ)
قپان که بارها بدان سنجند و آن را کپان گویند یعنی بزرگ و قپان معرب آن شده. (از انجمن آرا). صحیح آن قرستون با قاف است. رجوع به فرسطون و کرستون شود
لغت نامه دهخدا
(خَ سُ)
ستون بزرگ. ستون عظیم:
زین کار که کردی برون ز دستی
بر خویشتن ای خرستون پشکم.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(ژِ بی یُنْ)
ژان فرانسوا. نام کشیش و مبلغ مسیحی از آباء یسوعیین به چین. مولد سال 1654 و وفات در پکن بسال 1707 م
لغت نامه دهخدا
(زَ رِ)
دختر ارجاسب که زیباترین دخترخیونی بود و ارجاسب در جنگ با ویشتاسب وعده میدهد که هر کس زریر را بکشد دخترش را به او خواهد داد. ویدرفش این وظیفه را بعهده گرفت و زریر را بکشت. رجوع به مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی ص 363 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از راتون
تصویر راتون
کوته بالا زن لاتینی تازی گشته گورخرس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رژیون
تصویر رژیون
فرانسوی سرزمین بوم
فرهنگ لغت هوشیار
قسمت مرکزی اتم که با نوترون تشکیل هسته را می دهد مثلا اتم ئیدرژن معمولی شامل یک هسته است که تنها از یک پرتون تشکیل یافته است. وزن آن در حدود 1846، 1845 وزن اتم ئیدرژن را تشکیل میدهد و چون بیشتر وزن اتم ئیدرژن مربوط باین قسمت است می توانیم بگوییم که یک پرتون در حدود یک واحد اتمی وزن دارد با وجود اینکه پرتون این قدر سنگین تر از الکترون (باندازه 1846، 1 وزن سبکترین اتمهای ئیدرژن معمولی) میباشد حجم آن فقط 5، 2 حجم الکترون را دارد. پرتون مقدار بسیار کمی الکتریسیته مثبت دارد که از حیث مقدار با الکتریسیته الکترونها برابر است
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی تازی گشته گیاه نمناک از گیاهان دارویی گیاهی پایا از تیره چتریان بارتفاع بالغ بر 3، 1 متر که ساقه استوانه ایی خط دار و برگهایش بابریدگی بسیار دارد گلهایش زرد یا سفید رنگ میباشند که مانند چتری در انتهای ساقه ها قرارمیگیرند گونه های مختلف این گیاه در پزشکی مورد استعمال دارد و غالبا مقوی معده و مدروضدهیستری میباشد گلهای این گیاه اثرات ضد کرم روده ها را دارند از ریشه این گیاه ماده قابل تبلوری بنام پوسدانین بدست آمده است که خاصیت داروئی دارد، اندرازیون یربه ثورا گیاه نمناک جبلهنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرستون
تصویر کرستون
ترازو بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی تنوک (گویش کردی) پولک توپالی یا استخوانی که در منگیاکده ها به کار می رود پولک استخوانی یا فلزی که در قمار و جشنها و در بعضی موسسات بجای پول بکار رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پروتون
تصویر پروتون
ذره ای بسیار ریز در ماده که دارای بار الکتریکی مثبت است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرستون
تصویر کرستون
((کَ رَ))
قپان، ترازوی بزرگ، کرستوان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژرژت
تصویر ژرژت
((ژُ ژِ))
نوعی پارچه کرپ نازک و ریزبافت با سطح زبر
فرهنگ فارسی معین
((ژِ تُ))
مهره فلزی یا پلاستیکی و غیره که در بعضی از مؤسسات به جای پول به کار می رود
فرهنگ فارسی معین
بن، کوپن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از توابع لاله آباد بابل
فرهنگ گویش مازندرانی