معنی فریتون
- فریتون(پسرانه)
- فریدون، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر آبتین و فرانک، از پادشاهان پیشدادی ایران و به بند کشنده ضحاک ماردوش
واژههای مرتبط با فریتون
فریدون
- فریدون
- دارای شکوهی اینچنین، پادشاه پیشداری که بر ضحاک ماردوش غلبه کرد، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر آبتین و فرانک، از پادشاهان پیشدادی ایران
فریرون
- فریرون
- فرارون، پاک دامن، پرهیزکار، نیکوکار، درست کردار، راستگو
فایتون
- فایتون
- ورتیون وسیله نقلیه رو باز که بااسب کشیده شود درشکه
فریرون
- فریرون
- آنکه یا آنچه پیش می رود مترقی، راست درست درستکار، خوب نیک، سعد مقابل فیرون: حسودت درید بهرام فیرون نظر زی تو ز برجیس فرارون. (دقیقی)
فایتون
- فایتون
- درشکه
فریرون
- فریرون
- مترقی، پیش رو، خوب، عالی، راست، مستقیم، در اصطلاح نجوم به معنی سَعْد، اوج، فرارون
تریتون
- تریتون
- یکی از خدایان دریا، در اساطیر یونان قدیم است. وی پسر پزئیدون و امفی تریت بود
فریمون
- فریمون
- از دهات آمل بوده است از بخش دابو. (از مازندران و استرآباد رابینو ص 152 از ترجمه فارسی). رجوع به فریمان شود
فریغون
- فریغون
- ابوالحارث فریغون امیرگوزگانان در زمان سبکتگین و سلطان محمود غزنوی، وی پدر زن سلطان محمود بوده است. (از تاریخ بیهقی چ فیاض ص 112 و 200) :
آن کس که دی همیت فریغون خواند
اکنون بسوی وی نه فریغونی.
ناصرخسرو