جدول جو
جدول جو

معنی ژرس - جستجوی لغت در جدول جو

ژرس(ژُ رِ)
ژان لئون. پسرعم ژرس امیرالبحر فرانسوی. مولد کاستره بسال 1859 ومقتول بسال 1914 میلادی در پاریس. وی از سیاستمداران و ناطقین و از سران حزب سوسیالیست فرانسه بشمار است
بنژامن. نام امیرالبحر فرانسوی. مولد پاریس بسال 1823 و وفات بسال 1889 م
لغت نامه دهخدا
ژرس(ژِ)
نام ایالتی به فرانسه متشکل از قسمتی از گاسکنی قدیم، دارای سه ایالت و 29 ولایت و 466 دهستان و 191134 تن سکنه. این ناحیه بنام رودی که از آنجا گذرد موسوم گشته است
نام رودخانه ای بطول 178 کیلومتر به فرانسه که از فلات لانمزان سرچشمه گیرد و از ایالت ژرس گذرد و به رود کارون پیوندد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ارس
تصویر ارس
(پسرانه)
نام رودی در مرز شمالی ایران
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از غرس
تصویر غرس
خشم، غضب، تندی، تندخویی، برای مثال گرنه بدبختمی مرا که فگند / به یکی جاف جاف زود غرس؟ (رودکی - ۵۰۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عرس
تصویر عرس
زفاف
مهمانی و جشن عروسی، عروسی، ازدواج، جشنی که به مناسبت ازدواج دو نفر برگذار می شود، پیوگانی، طو، بیوگانی، طوی، زلّه
مهمانی و طعامی که بعد از آوردن عروس به خانۀ داماد می دهند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژکس
تصویر ژکس
پرگس، پناه بر خدا، حاشا، هرگز، معاذ اللّه، پرگست، برگست، عیاذا بالله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژرسه
تصویر ژرسه
نوعی پارچۀ نازک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غرس
تصویر غرس
غرس کردن، درخت نشانیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژرف
تصویر ژرف
گود، عمیق، دور و دراز، برای مثال به دریای ژرف آنکه جوید صدف / ببایدش جان برنهادن به کف (اسدی - لغت نامه - ژرف)، هر آن کاو به ره برکند ژرف چاه / سزد گر نهد در بن چاه گاه (فردوسی - ۳/۳۱۳) ویژگی کلام یا نوشته ای که معنای بسیار داشته باشد، برای مثال جاهل نرسد در سخن ژرف تو آری / کف بر سر بحر آید پیدا نه به پایاب (خاقانی - ۵۸)
فرهنگ فارسی عمید
(ژِ دُ)
نام دو محل به آلمان (در قلمرو ساکس) سرحد بوهم: ژرسدرف قدیم، دارای 3966 تن سکنه، و ژرسدرف نو، دارای 4972 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
(ژِ)
نام بزرگترین جزیره آنگلونرماند، دارای 52000 تن سکنه و کرسی آن سنت هلیه است
لغت نامه دهخدا
(ژِ سَ)
نام قصبه ای به سویس (در کانتون شویتز) دارای 1817 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
(ژِ)
نام شهری به اتازونی (در نیوجرسی) بر کنار هودسن و روبروی نیویورک، دارای 325000 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
(ژِ سُ)
ژان شارلیه. نام عالم کلامی فرانسوی. مولد در قریۀ ژرسن شامپانی بسال 1362 و وفات در لیون بسال 1428 میلادی او را ژان دژرسن نیز گویند
لغت نامه دهخدا
تصویری از جرس
تصویر جرس
آواز نرم وآهسته زنگی که بر گردن چهار پایان می بندند، زنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژرسه
تصویر ژرسه
فرانسوی کشباف ساده بافت نوعی پارچه نازک، نیم تنه بافته از نخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرس
تصویر شرس
خارک خارکوچک شوره گز بدخوی
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی فشار، منگنه فرانسوی خورا پرده پوشش، آنچه از جامه که بر در و مانند آن آویزند پرده درسار خیش، چوبی که بر بینی اشتر زنند برای مهار کردنش. یا پرژه مویین. حلقه مویین که در بینی شتر کنند و مهار بر وی بندند خزامه. دستگاه فشار است که در صنعت مورد استعمال فراوان دارد مثلا برای تهیه چوب مصنوعی چوب پنبه درست کردن ظروف فلزی اتومبیل سازی و همچنین صنعت چاپ و تهیه رونوشت و نیز برای عدل بندی محمولات تجارتی و کم کردن حجم بعض اشیا مانند پنبه و پشم که بهتر قابل حمل گردند، غلطک که بدان کاغذی را که میخواهند نمونه صفحه چیده شده را بردارند روی صفحه مزبور فشار میدهند، با فشار و با تاء نی بالا بردن وزنه در بلند کردن هالتر از حد شانه ها تا جایی که دست ها راست و مستقیم قرار گیرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترس
تصویر ترس
بیم، خوف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرس
تصویر خرس
خراشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرس
تصویر حرس
نگهبانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
ماده ای سقزی که از برگ شاهدانه گیرندو آن مخدر است و با توتون یا تنباکو در سر چیق یا قلیان ریزند و دود کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژخس
تصویر ژخس
برق، قوس و قزح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژرف
تصویر ژرف
عمیق، گود، خواه دریا باشد و خواه چاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برس
تصویر برس
مهار شتر مسواک مسواک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرس
تصویر آرس
یونانی جنگ پاد ایزد جنگ
فرهنگ لغت هوشیار
چیزی که معلم به شاگرد می آموزاند خواه از روی کتاب و یا از خارج کتاب باشد، خواندن کتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژرسه
تصویر ژرسه
((ژِ س))
نوعی پارچه نایلونی نازک، نیم تنه بافته از نخ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرس
تصویر فرس
پارسی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ژرف
تصویر ژرف
عمیق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از درس
تصویر درس
آموزه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آرس
تصویر آرس
آرس، ایزد جنگ، جنگ پاد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آرس
تصویر آرس
آرس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برس
تصویر برس
مسواک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ترس
تصویر ترس
هراس، خوف، رعب، وحشت
فرهنگ واژه فارسی سره