پرسه پرسه ولگردی، دوره گردی، گدایی، دریوزگیپرسه زدن: راه رفتن بی هدف، گردش کردن در کوچه و بازار، راه رفتن و دریوزگی کردن فرهنگ فارسی عمید
ترسه ترسه رَنگین کَمان، کمانی مرکب از هفت رنگ که از تجزیۀ نور خورشید در قطرات باران ایجاد می شود، تَربَسِه، رَخش، آژفَنداک، سَدکیس، ایرسا، نوسَه، آلیسا، نوس، تربیسِه، آزفَنداک، کَلکَم، آفَنداک، سَرگیس، تیراژی، دُرونِه، تویِه، آدیندِه، سَرویسِه، سَویسِه، شَدکیس، توبِه، قُوس و قَزَح، اِغلیسون، نوشَه، کَرکَم، تیراژِه، سِرکیس، قُزَح فرهنگ فارسی عمید
کرسه کرسه فریب خدعه مکر: (ایلچی هیبت حسود ترا دید بر اسب عمر و گفتش: تش . {} هر که با دولت تو کرده کرش کرده در گردنش زمانه کرش) (پور بهای جامی)، فروتنی چاپلوسی فرهنگ لغت هوشیار