جدول جو
جدول جو

معنی ژرار - جستجوی لغت در جدول جو

ژرار
(ژِ)
نام یکی از مارشالهای فرانسوی. مولد دامویله بسال 1773 و وفات به پاریس در 1852 میلادی وی معاصر ناپلئون بناپارت و از سرداران او بود
لوبین ئورو، نام یکی از قدیسین مسیحی. مولد بسال 1040 ووفات در حدود سال 1121 میلادی ذکران وی نهم ژوئن است
(قدیس) نام اسقف شناد در هنگری، متوفی بسال 1047 میلادی مولد وی در ایالت ونیز و ذکران او 24 سپتامبر است
پیر اگوست فلوران. نام عالم حقوق و مورخ بلژیکی. مولد بروکسل بسال 1800 و وفات در ایکسل بسال 1882 م
(قدیس) نام رهبان صومعۀ برنی متولد در قلمرو نامور (890- 959 میلادی). ذکران وی سوم اکتبر است
شارل فردریک. نام شیمی دان فرانسوی متولد در استراسبورگ بسال 1816 و متوفی بسال 1856 م
نام نخستین دوکی که امارت لورن را بسال 1048 میلادی به ارث برد (1024- 1070 میلادی)
(قدیس) نام اسقف تول متولد در کلنی بسال 935 میلادی ذکران وی روز 23 آوریل است
بالتازار. نام متعصبی دینی که گیوم درانژ را بسال 1584 میلادی به قتل رسانید
لغت نامه دهخدا
ژرار
(ژِ)
یا ژرارا. نام شهری به فلسطین باستان. بدانجا ابراهیم پیغمبر فرمان یافت که فرزند خویش را قربان کند. رجوع به جرار شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرار
تصویر سرار
نسب خالص و گزیده، شب آخر ماه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرار
تصویر شرار
آنچه از آتش به هوا می پرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جرار
تصویر جرار
بسیار، انبوه مثلاً لشکر جرار، بسیار کشنده، به سوی خودکشنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژغار
تصویر ژغار
سختی، درشتی، محنت، بانگ، نعره، فریاد سهمناک، فغان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غرار
تصویر غرار
مغرور شدن، فریب خوردن، بی تجربگی، ناآزمودگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرار
تصویر شرار
اشرارها، شریران، بدکاران، جمع واژۀ اشرار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرار
تصویر فرار
دور شدن ناگهانی و با سرعت زیاد از موضع خطر، دور شدن از دسترس و نظارت کسی،
کنایه از تن ندادن و تسلیم نشدن در برابر کار یا وضعیتی مثلاً فرار از خدمت سربازی
فرار دادن کسی: گریزاندن و دور کردن او از خطر
فرار کردن: فرار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غرار
تصویر غرار
جوال، کیسۀ بزرگ و ستبری از نخ ضخیم یا پارچۀ خشن که برای حمل بار بر پشت چهارپایان بارکش می اندازند، تاچه، بارجامه، گوال، گاله، غنج، ایزغنج، غراره، جوالق، شکیش
دم تیز شمشیر
خواب کم
کسادی بازار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قرار
تصویر قرار
زمان یا مکان ملاقات، آرامش، آسودگی، رای و حکمی که دربارۀ مسئله یا امری صادر شود، عهد و پیمان، پایداری، در علم حقوق حکمی از سوی مقام قضایی
قرار دادن: جا دادن، استوار ساختن، برقرار کردن
قرار داشتن: برقرار بودن، جا داشتن، آرامش داشتن، وعدۀ ملاقات داشتن
قرار گذاشتن: شرط کردن، عهد و پیمان کردن
قرار گرفتن: استوار و محکم شدن، ساکن شدن، جا گرفتن، آرام گرفتن، ثابت گشتن
قرار مدار: بند و بست، شرط، عهد و پیمان
قرار و مدار: بند و بست، شرط، عهد و پیمان، قرار مدار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضرار
تصویر ضرار
ضرر زدن، زیان رساندن، گزند رساندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرار
تصویر کرار
چوب زیر در، آستانۀ در
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرار
تصویر فرار
بسیار گریزنده، گریزان، در علم شیمی ویژگی جسمی که به سرعت بخار شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عرار
تصویر عرار
نرجس بری، نرگس صحرایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غرار
تصویر غرار
خدعه کننده، فریب دهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژخار
تصویر ژخار
بانگ، فریاد، فغان، نعره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صرار
تصویر صرار
غریونده جیغ کشنده جیغو جیرجیرک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرار
تصویر طرار
تردست، عیار
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مره، از ریشه پارسی مرک ها کرت ها بار ها، کشیده شدن مرار (معین این واژه را تازی دانسته برهان آن را هم آوای هزار آورده و پارسی دانسته) گونه ای باد آورد از گیاهان خسک شاه بلوت آبی از گیاهان (این واژه را معین به گونه مرار نیز آورده و برابر است با گونه ای از شنگ) ریسمان شوکه الجمال: شنگ از گیاهان نام برخی از گونه های قنطوریون (گل گندم) که دارای گلهای زرد یا قرمز است دریه. توضیح برهان این کلمه را بدون تشدید ثانی (بر وزن هزار) آورده است، جمع مره بارها. یکی از گونه های شنگ مریر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرار
تصویر کرار
بازگردنده، حمله کننده در جنگ
فرهنگ لغت هوشیار
ثبات و قرار ورزیدن، آرمیدن، آرام گرفتن، آسودگی، استواری، پایداری، آسایش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرار
تصویر فرار
گریختن
فرهنگ لغت هوشیار
فریبنده نوک زینه نوک شمشیر نیزه تیر، تیر نمونه، خواب کوتاه چرت، سرد بازاری، روش، شتاب، اندازه گول خوردن فریب خوردن، فریفتگی غرگی: کودکان را حرص می آرد غرار تا شوند از ذوق دل دامن سوار. (مثنوی) توضیح باین معنی در عربی غر و غره و غرور آمده. مکار خداع بسیار فریبنده: حکایت آن نکات از غدر این غاش غرار... چه رفته بر سبیل اختصار باقی نگذاشت... جوالی بزرگ که از کنف سازند
فرهنگ لغت هوشیار
گاو چشم شب خوش از گیاهان، پسر زای نر زای، زشتی خوی، بلندی مهتری، شیرزد بچه که زود از شیر بگیرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضرار
تصویر ضرار
زیان رسانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرار
تصویر شرار
پاره آتش که برجهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرار
تصویر زرار
تیزهوش دوراندیش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژخار
تصویر ژخار
سختی مقابل سستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرار
تصویر جرار
بسوی خود کشنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرار
تصویر حرار
آزاد مردی، آزاد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرار
تصویر سرار
غوره خرما، گزیده از یک نژاد گزین تبار، بریده ناف، واپسین شب ماه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرار
تصویر پرار
((پِ))
سال پیش از پارسال، پیرارسال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قرار
تصویر قرار
پیمان، نهش، هال، دیدار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرار
تصویر فرار
گریز
فرهنگ واژه فارسی سره