کرتین. نام زبانشناس آلمانی، متولد در گتا (1764-1847 میلادی). او مؤلف کتاب ’منتخبات یونانی’ است ماکس. نویسندۀ فرانسوی، متولد در کیمپر، متوفی در درانسی (1876-1944 میلادی)
کرتین. نام زبانشناس آلمانی، متولد در گتا (1764-1847 میلادی). او مؤلف کتاب ’منتخبات یونانی’ است ماکس. نویسندۀ فرانسوی، متولد در کیمپر، متوفی در درانسی (1876-1944 میلادی)
پوشاک جلوباز و معمولاً دکمه دار که از پشم یا کرک بافته می شود و بالاتنه را می پوشاند، نوعی لباس زنانه که روی پیراهن می پوشند، نوعی لباس مردانه که تا زانو می رسد
پوشاک جلوباز و معمولاً دکمه دار که از پشم یا کرک بافته می شود و بالاتنه را می پوشاند، نوعی لباس زنانه که روی پیراهن می پوشند، نوعی لباس مردانه که تا زانو می رسد
نام یکی از معروفترین انجمن های سیاسی انقلاب فرانسه. این انجمن متشکل بود از دسته ای از انقلابیون که جلسات خود را در صومعۀ قدیمی ژاکوبین واقع در کوچۀ سنت هونره در شهر پاریس منعقد میساختند و آن در اکتبر سال 1789 میلادی به دست عده ای از انقلابیون پرشور تأسیس شد و تا سال 1794 برپا بود
نام یکی از معروفترین انجمن های سیاسی انقلاب فرانسه. این انجمن متشکل بود از دسته ای از انقلابیون که جلسات خود را در صومعۀ قدیمی ژاکوبین واقع در کوچۀ سنت هونره در شهر پاریس منعقد میساختند و آن در اکتبر سال 1789 میلادی به دست عده ای از انقلابیون پرشور تأسیس شد و تا سال 1794 برپا بود
شارل امیل، نقاش و گراورساز فرانسوی، متولد و متوفی به پاریس (1813- 1894 میلادی)، وی را بهترین نقاشی های آب ورنگی هست و موضوع آنها غالباً زندگانی روستائی است قدیس، نام اسقف کلرمن. وی در حدود سالهای 600 تا 662 میلادی می زیسته و ذکران او سوم ژوئن است قدیس، اسقف کلنی متولد به نیکوپولیس (ارمنستان) در حدود سال 454 و متوفی به سال 558 م یا جیم اول، پادشاه میورقه (1243- 1311 میلادی)، وی پسر ژاک اول پادشاه آراگون بود یا جیم دوم، پادشاه میورقه، پسر کوچک ژاک جیم اول (1315- 1349 میلادی) یا جیم سوم، پادشاه اسمی میورقه (1336- 1375 میلادی)
شارل امیل، نقاش و گراورساز فرانسوی، متولد و متوفی به پاریس (1813- 1894 میلادی)، وی را بهترین نقاشی های آب ورنگی هست و موضوع آنها غالباً زندگانی روستائی است قدیس، نام اسقف کلرمن. وی در حدود سالهای 600 تا 662 میلادی می زیسته و ذکران او سوم ژوئن است قدیس، اسقف کلنی متولد به نیکوپولیس (ارمنستان) در حدود سال 454 و متوفی به سال 558 م یا جیم اول، پادشاه میورقه (1243- 1311 میلادی)، وی پسر ژاک اول پادشاه آراگون بود یا جیم دوم، پادشاه میورقه، پسر کوچک ژاک جیم اول (1315- 1349 میلادی) یا جیم سوم، پادشاه اسمی میورقه (1336- 1375 میلادی)
عدول کننده. اعراض کننده. أنکب. (معجم متن اللغه). عدول کننده از راه و کناره گیرنده. (ناظم الاطباء) ، میل کننده از جای خود به سوی دیگر. (از اقرب الموارد). مایل: تا رایت نورانی شاهنشه انجم ناصب شود از مشرق و در مغرب ناکب. سوزنی
عدول کننده. اعراض کننده. أنکب. (معجم متن اللغه). عدول کننده از راه و کناره گیرنده. (ناظم الاطباء) ، میل کننده از جای خود به سوی دیگر. (از اقرب الموارد). مایل: تا رایت نورانی شاهنشه انجم ناصب شود از مشرق و در مغرب ناکب. سوزنی
سوار. (ازتاج العروس) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (فرهنگ نظام) (آنندراج) (غیاث اللغات). ج، رکّاب، رکبان، رکوب، رکبه، رکبه. (تاج العروس) (متن اللغه) (اقرب الموارد) (المنجد). ج، رکب. (تاج العروس) (اقرب الموارد) (المنجد). به معنی سوارچهارپایان. سواره، مقابل راجل، پیاده. (یادداشت مؤلف). سوار بر هر مرکوبی. (ناظم الاطباء) : ز رشک او بخمد پشت صاحب خرچنگ زسهم او برمد هوش راکب ضرغام. ؟ (از سندبادنامه). دگر ره گفت کاجرام کواکب ندانم بر چه مرکوبند راکب. نظامی. خاطر سعدی و بار عشق تو راکبی تندست و مرکوبی جمام. سعدی. ثنا و طال بقا هیچ فایده نکند که در مواجهه گویند راکب و راجل. سعدی. مثال راکب دریاست حال کشتۀ عشق به ترک یار بگفتند و خویشتن رستند. سعدی. - راکب التعاسیف، آنکه بدون قید راه می پیماید. (ناظم الاطباء). ، اشترسوار. (ترجمان جرجانی تهذیب عادل بن علی ص 50). شترسوار. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء). در اکثر لغت عرب راکب سوار اشتر راگویند و فارس سوار اسب را گویند. ج، رکاب، رکبان، رکوب، رکبه. (آنندراج). شترسوار خاصه. (از منتهی الارب) (از متن اللغه) (از تاج العروس) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و اگر سوار اسب یا الاغ باشد گویند فارس یا فارس حمار. (ناظم الاطباء) ، نهال خرما بر تنه مادر رسته و تا زمین نرسیده. (از متن اللغه) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، آنچه بر تنه نخل برآید از شاخ و آن را رکوب نیز گویند. (آنندراج). شاخ خرما بر تنه نخل برآمده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، کشتی سوار. (ناظم الاطباء). ج، رکاب. (از متن اللغه) ، بیماریی که در پشت گوسفند عارض شود. (ناظم الاطباء) ، سر کوه. (از تاج العروس) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). قلۀ کوه. (ناظم الاطباء)
سوار. (ازتاج العروس) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (فرهنگ نظام) (آنندراج) (غیاث اللغات). ج، رُکّاب، رُکبان، رُکوب، رِکَبَه، رَکَبَه. (تاج العروس) (متن اللغه) (اقرب الموارد) (المنجد). ج، رَکب. (تاج العروس) (اقرب الموارد) (المنجد). به معنی سوارچهارپایان. سواره، مقابل راجل، پیاده. (یادداشت مؤلف). سوار بر هر مرکوبی. (ناظم الاطباء) : ز رشک او بخمد پشت صاحب خرچنگ زسهم او برمد هوش راکب ضرغام. ؟ (از سندبادنامه). دگر ره گفت کاجرام کواکب ندانم بر چه مرکوبند راکب. نظامی. خاطر سعدی و بار عشق تو راکبی تندست و مرکوبی جمام. سعدی. ثنا و طال بقا هیچ فایده نکند که در مواجهه گویند راکب و راجل. سعدی. مثال راکب دریاست حال کشتۀ عشق به ترک یار بگفتند و خویشتن رستند. سعدی. - راکب التعاسیف، آنکه بدون قید راه می پیماید. (ناظم الاطباء). ، اشترسوار. (ترجمان جرجانی تهذیب عادل بن علی ص 50). شترسوار. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء). در اکثر لغت عرب راکب سوار اشتر راگویند و فارس سوار اسب را گویند. ج، رکاب، رکبان، رکوب، رکبه. (آنندراج). شترسوار خاصه. (از منتهی الارب) (از متن اللغه) (از تاج العروس) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و اگر سوار اسب یا الاغ باشد گویند فارس یا فارس حمار. (ناظم الاطباء) ، نهال خرما بر تنه مادر رسته و تا زمین نرسیده. (از متن اللغه) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، آنچه بر تنه نخل برآید از شاخ و آن را رکوب نیز گویند. (آنندراج). شاخ خرما بر تنه نخل برآمده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، کشتی سوار. (ناظم الاطباء). ج، رکاب. (از متن اللغه) ، بیماریی که در پشت گوسفند عارض شود. (ناظم الاطباء) ، سر کوه. (از تاج العروس) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). قلۀ کوه. (ناظم الاطباء)