دانه ای که پرندگان می خوردند، نوعی دیوار گلی که سنگ و آجر در آن به کار نمی رود و لایه های آن را تکه تکه بر روی هم می چینند، هر لایه از دیوار گلی، دای، در علم زمین شناسی هر طبقه از زمین که از لحاظ آثار و بقایا مربوط به یک دوره است
دانه ای که پرندگان می خوردند، نوعی دیوار گِلی که سنگ و آجر در آن به کار نمی رود و لایه های آن را تکه تکه بر روی هم می چینند، هر لایه از دیوار گِلی، دای، در علم زمین شناسی هر طبقه از زمین که از لحاظ آثار و بقایا مربوط به یک دوره است
ویژگی گل یا میوه که از درخت کنده شده، کنایه از ویژگی آنچه از میان چیزهایی برگزیده و جداشده باشد، گزیده، ویژگی آنچه با نظم و ترتیب در کنار هم یا روی هم قرار داده شده
ویژگی گل یا میوه که از درخت کنده شده، کنایه از ویژگی آنچه از میان چیزهایی برگزیده و جداشده باشد، گزیده، ویژگی آنچه با نظم و ترتیب در کنار هم یا روی هم قرار داده شده
ریزه های هیمه. خاشاک. هیزم. هیزم ریزه. هیمۀ خرد. خرده های باریک و کوتاه هیزم. تریشه. تراشۀ ریز هیزم. فروزینه. چیزها که با آن آتش گیرانند. افروزه. ساقهای خشک گیاه و مانند آن که بعضی مرغان از آن لانه کنند. آنچه گنجشکان لانه ساختن را برند. آنچه فقرا سوختن را از هیمه و هیزم رایگان برچینند. ضرام. (یادداشت مؤلف). - چیله جمع کردن، گرد کردن چیله: گنجشکان برای لانه ساختن چیله جمع میکنند. (یادداشت مؤلف)
ریزه های هیمه. خاشاک. هیزم. هیزم ریزه. هیمۀ خرد. خرده های باریک و کوتاه هیزم. تریشه. تراشۀ ریز هیزم. فروزینه. چیزها که با آن آتش گیرانند. افروزه. ساقهای خشک گیاه و مانند آن که بعضی مرغان از آن لانه کنند. آنچه گنجشکان لانه ساختن را برند. آنچه فقرا سوختن را از هیمه و هیزم رایگان برچینند. ضرام. (یادداشت مؤلف). - چیله جمع کردن، گرد کردن چیله: گنجشکان برای لانه ساختن چیله جمع میکنند. (یادداشت مؤلف)
دهی است از دهستان چیمه رود بخش نطنز شهرستان کاشان. در 32هزارگزی شمال باختری نطنز و 11 هزارگزی پل هنجن واقع است. کوهستانی است و سردسیر، 1200 تن سکنه دارد. از سه رشته قنات آبیاری میشود. محصولش غلات و حبوبات انواع میوه هاست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان چیمه رود بخش نطنز شهرستان کاشان. در 32هزارگزی شمال باختری نطنز و 11 هزارگزی پل هنجن واقع است. کوهستانی است و سردسیر، 1200 تن سکنه دارد. از سه رشته قنات آبیاری میشود. محصولش غلات و حبوبات انواع میوه هاست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است جزء دهستان طارم پائین بخش سیردان شهرستان زنجان. در 28هزارگزی جنوب باختری سیردان سر راه عمومی سیردان به زنجان واقع است و 554 تن سکنه دارد. از چشمه آبیاری میشود. محصولش غلات وسیب زمینی است. اهالی به کشاورزی و قالیچه و جاجیم بافی اشتغال دارند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است جزء دهستان طارم پائین بخش سیردان شهرستان زنجان. در 28هزارگزی جنوب باختری سیردان سر راه عمومی سیردان به زنجان واقع است و 554 تن سکنه دارد. از چشمه آبیاری میشود. محصولش غلات وسیب زمینی است. اهالی به کشاورزی و قالیچه و جاجیم بافی اشتغال دارند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان برادوست بخش صومای شهرستان رضائیه. در 19هزارگزی جنوب خاوری هشتیان و هزارگزی باختری ارابه رو سرو به نازلو واقع است. 257 تن سکنه دارد. از رود سرو آبیاری میشود. محصولش غلات و توتون است. اهالی به کشاورزی و گله داری اشتغال دارند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان برادوست بخش صومای شهرستان رضائیه. در 19هزارگزی جنوب خاوری هشتیان و هزارگزی باختری ارابه رو سرو به نازلو واقع است. 257 تن سکنه دارد. از رود سرو آبیاری میشود. محصولش غلات و توتون است. اهالی به کشاورزی و گله داری اشتغال دارند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دستاری که بر سر پیچند. (برهان). به معنی دستار هندی است ولی متأخرین به معنی بستن و پیچیدن بکار برده اند. (از آنندراج). در هندی دستار است. (از فرهنگ نظام). در اردو جیره (نواری که دور دستار بندند). (حواشی برهان چ معین) : ز عکس ماه و موج آب در شبها بجوش آیم که پندارم بت من چیرۀ زر تار می پیچد. سلیم (از آنندراج). آسمان بر سر از مه و خورشید چیرۀ زر دگر نمی بندد. کلیم (از فرهنگ نظام). سپهر بر سر خود چیره ز آفتاب نبست که تا کمر بدر مالک الرقاب نبست. درویش واله (از فرهنگ نظام)
دستاری که بر سر پیچند. (برهان). به معنی دستار هندی است ولی متأخرین به معنی بستن و پیچیدن بکار برده اند. (از آنندراج). در هندی دستار است. (از فرهنگ نظام). در اردو جیره (نواری که دور دستار بندند). (حواشی برهان چ معین) : ز عکس ماه و موج آب در شبها بجوش آیم که پندارم بت من چیرۀ زر تار می پیچد. سلیم (از آنندراج). آسمان بر سر از مه و خورشید چیرۀ زر دگر نمی بندد. کلیم (از فرهنگ نظام). سپهر بر سر خود چیره ز آفتاب نبست که تا کمر بدر مالک الرقاب نبست. درویش واله (از فرهنگ نظام)
با نظم و ترتیب گذاشته شده. آراسته به نظم و ترتیب خاص. منظم نزدیک یکدیگر. مرتب پهلوی هم. مرتب نهاده شده. اشیائی منظم در جایی نهاده. با نظم و ترتیب چیزها روی هم گذاشته یا بر هم نهاده شده: بیرون شد پیرزن پی سبزه و آورد پژند چیده برتریان. اسماعیل رشیدی. ، چیزهای پراکنده یک یک از زمین برداشته و در کیسه یا سبد و جز آن گرد کرده شده، جداشده. قطعشده. بازکرده. چیزی برکنده از بوتۀ درختی چون گل و میوه. مقطوف، حذر فوت، چیده ناخن. خرفه، آنچه چیده شود از میوه. (منتهی الارب). قلامه، چیده ناخن (دهار) ، بریده شده. مقراض شده. مقطوع به دو کارد، جذب کرده. بخود کشیده، آنچه با میل بافته شده باشد. با میل بافته شده، برگزیده. منتخب. لب ّ. چیده و برگزیده از هرچیزی. (منتهی الارب) ، جمع. فراهم. - چیده میان، باریک میان: قوی قوائم و فربه سرین و چیده میان درازگردن و آهخته گوش و گردشکم. سنائی
با نظم و ترتیب گذاشته شده. آراسته به نظم و ترتیب خاص. منظم نزدیک یکدیگر. مرتب پهلوی هم. مرتب نهاده شده. اشیائی منظم در جایی نهاده. با نظم و ترتیب چیزها روی هم گذاشته یا بر هم نهاده شده: بیرون شد پیرزن پی سبزه و آورد پژند چیده برتریان. اسماعیل رشیدی. ، چیزهای پراکنده یک یک از زمین برداشته و در کیسه یا سبد و جز آن گرد کرده شده، جداشده. قطعشده. بازکرده. چیزی برکنده از بوتۀ درختی چون گل و میوه. مقطوف، حذر فوت، چیده ناخن. خرفه، آنچه چیده شود از میوه. (منتهی الارب). قلامه، چیده ناخن (دهار) ، بریده شده. مقراض شده. مقطوع به دو کارد، جذب کرده. بخود کشیده، آنچه با میل بافته شده باشد. با میل بافته شده، برگزیده. منتخب. لُب ّ. چیده و برگزیده از هرچیزی. (منتهی الارب) ، جمع. فراهم. - چیده میان، باریک میان: قوی قوائم و فربه سرین و چیده میان درازگردن و آهخته گوش و گردشکم. سنائی
دهی است از دهستان میان آب. (بلوک البروایه) بخش مرکزی شهرستان اهواز. در 31هزارگزی شمال باختری اهواز واقع است و 200تن سکنه دارد از چاه آبیاری میشود ساکنین از طایفۀالبروایه هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان میان آب. (بلوک البروایه) بخش مرکزی شهرستان اهواز. در 31هزارگزی شمال باختری اهواز واقع است و 200تن سکنه دارد از چاه آبیاری میشود ساکنین از طایفۀالبروایه هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دانه ای که مرغ از زمین برچیند و بخورد، هر طبقه از دیوار گلی، دیوار گلی، قسمتی از ساختمان پوسته جامد کره زمین که دارای ساختمان مشابه از لحاظ مواد ترکیبی است و آثار و بقایای فسیل شناسی آن مربوط بیک زمانست طبقه زمین
دانه ای که مرغ از زمین برچیند و بخورد، هر طبقه از دیوار گلی، دیوار گلی، قسمتی از ساختمان پوسته جامد کره زمین که دارای ساختمان مشابه از لحاظ مواد ترکیبی است و آثار و بقایای فسیل شناسی آن مربوط بیک زمانست طبقه زمین