معنی چیانه - جستجوی لغت در جدول جو

چیانه(نِ)

لغت نامه دهخدا

چیلانه

(دخترانه)

درخت عناب

فرهنگ نامهای ایرانی

بیانه

(دخترانه)

نگارش کردی: بهیانه، بهیان، نگا

فرهنگ نامهای ایرانی

کیانه

(دخترانه)

منسوب به کیان، پادشاهی

فرهنگ نامهای ایرانی

میانه

وسط، میان، آنچه در میان چیزی جا دارد، متوسط، محتوا

فرهنگ فارسی عمید

چغانه

از آلات موسیقی شبیه قاشق که چند زنگوله به آن آویخته و با دست تکان می دادند، چغان، چغنه، برای مثال مطرب از کار چون فروماند / خشم بر گوشۀ چغانه کند (ابن یمین - ۳۸۳)

فرهنگ فارسی عمید

چمانه

ظرفی که در آن شراب می خورند، پیاله، ساغر، جام، برای مثال همچو بلبل لحن و دستان ها زنند / چون لبالب شد چمانه و بلبله (ناصرخسرو - ۲۸۱)، کدویی که در آن شراب کنند، حیوان، جانور، برای مثال چه لافی که من یک چمانه بخوردم / چه فضل است پس مر تو را بر «چمانه» (ناصرخسرو - ۴۱)

ظرفی که در آن شراب می خورند، پیاله، ساغر، جام، برای مِثال همچو بلبل لحن و دستان ها زنند / چون لبالب شد چمانه و بلبله (ناصرخسرو - ۲۸۱)، کدویی که در آن شراب کنند، حیوان، جانور، برای مِثال چه لافی که من یک چمانه بخوردم / چه فضل است پس مر تو را بر «چمانه» (ناصرخسرو - ۴۱)

فرهنگ فارسی عمید

کیانه

کفاله بنگرید به کفاله

فرهنگ لغت هوشیار

عیانه

چشم زخم خوردن چشم خورد

فرهنگ لغت هوشیار

طیانه

گلکاری کار گل

فرهنگ لغت هوشیار

صیانه

نگهداشتن

فرهنگ لغت هوشیار

میانه

مابین، ضد کنار و جانب

فرهنگ لغت هوشیار

شیانه

جزا پاداش مکافات

فرهنگ لغت هوشیار

چمانه

ظرفی که در آن شراب خورند

فرهنگ لغت هوشیار

چیلانه

عناب

فرهنگ لغت هوشیار

دیانه

از ریشه پارسی دینداری

فرهنگ لغت هوشیار

چغانه

آلتی موسیقی که عبارتست از بدو باریکه چوب تراشیده که انتهای آنها بهم متصل بود و آنرا بشکل انبر و زنگ میساخته اند و زنگوله هایی در دو انتهای دیگر آن می بستند و با بستن و باز کردن این دو شاخه زنگها و زنگوله های مذکور بصدا در میامد، آلتی موسیقی از ذوی الاوتار که با مضراب و زخمه نواخته میشد، چوبی شبیه بمشته حلاجی که یک سر آنرا بشکافند و جلاجلی چند در آن تعبیه کنند و بدان اصول را نگاه دارند چغان، پرده و نغمه ایست از موسیقی

فرهنگ لغت هوشیار