- چگونگی
- مراتب، وضعیت، کیفیت، احوال
معنی چگونگی - جستجوی لغت در جدول جو
- چگونگی
- طبیعت و طریقه هر چیز و کیفیت، حال، وضع، حالت
- چگونگی
- وضع و حالت چیزی، کیفیت،
برای مثال آنکه بداند چگونگیت، بداند / شهره سرایا که تو ز بهر چرایی (ناصرخسرو - ۹۰)
- چگونگی ((چِ نِ))
- کیفیت، وضع و حالت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
وحدت، توحید
یگانه بودن، یکتایی، دوستی، اتحاد، پیوستگی
وحدت یکتایی، بی نظیرربی همتایی
چطوری، چطور، چه طوری
بطور استفهام استعمال میشود، چون، چه، چه جور
گرسنگی، گرسنه بودن، گرسنیا
ازچه نوع؟، چه طور؟، چه طرز؟، چه جور؟
گرسنگی: مردی از فاقه در امان آمد کارش از گشنگی بجان آمد. (بهار)
گرسنه بودن احتیاج بخوردن داشتن جوع مقابل سیری: تن به بیچارگی و گرسنگی بنه و دست پیش سفله مدار خ
سردار گوان سپهسالار فرمانده: چو شاپور مهتر گوانجی بود که اندر سخنها میانجی بود، دلاور پهلوان
کیفیت
آنکه چنگ نوازد چنگ زن، مطرب خنیا گر
چگونگی، کیفیت
چنگ نواز، چنگ زن، کسی که چنگ می نوازد
عدم قدرت تکلم: عقرب (دلالت کند بر) کری و گنگی و علت چشم، عدم فصاحت: هیچ چیز نیست که از او هم تن را فایده بود و هم روان را که... گنگی برد و بدل وی فصاحت آرد... مگر شراب
پارچه ضخیم که از الیاف و کنف بافته می شود و با آن کیسه های بزرگ درست کنند
چگونگی، کیفیت
پارچه خشنی که ریسمانش از لیف کنف و غیره تابیده شود و از آن کیسه بافند، کیسه ای از پارچه خشن که برای حمل بار سازند
پارچۀ زبر و ضخیم که از کنف یا الیاف بعضی گیاهان دیگر بافته می شود و از آن کیسه های بزرگ درست می کنند، کیسه ای که از این نوع پارچه ساخته می شود
چگونگی، کیفیت