به معنی ’چکن’ و ’چگین’ است که نوعی از زرکش دوزی و بخیه دوزی است: خروس وار سحرخیز باش تا سر و تن بتاج لعل و قبای چگن بیارایی. (از دقایق الحقایق). رجوع به چکن و چکین شود
به معنی ’چکن’ و ’چگین’ است که نوعی از زرکش دوزی و بخیه دوزی است: خروس وار سحرخیز باش تا سر و تن بتاج لعل و قبای چگن بیارایی. (از دقایق الحقایق). رجوع به چکن و چکین شود
تا و شکن در پارچه یا لباس یا پوست بدن یا مو یا پوستۀ زمین یا چیز دیگر، تا، شکن، شکنج، چروک هر چیز نوک تیز که می خلد و به جایی فرو می رود مانند سیخ، خار و سوزن، برای مثال آدمیان را سخنی بس بود / گاو بود کش خله در پس بود (امیرخسرو۱ - ۱۲۵)، بانگ و فریاد، هیاهو، غوغا، سر و صدا، برای مثال برآید یکی باد با زلزله / ز گیتی برآرد خروش و خله (فردوسی - ۱/۲۵۱)، بیخود و هرزه، یاوه، درد ناگهانی چین آوردن: به وجود آمدن تا و شکن در چیزی، چین افتادن چین افتادن: به وجود آمدن تا و شکن در چیزی چین انداختن: به وجود آوردن تا و شکن در چیزی، چین دادن چین برداشتن: به وجود آمدن تا و شکن در چیزی، چین افتادن چین خوردن: به وجود آمدن تا و شکن در چیزی، چین افتادن چین دادن: به وجود آوردن تا و شکن در چیزی
تا و شکن در پارچه یا لباس یا پوست بدن یا مو یا پوستۀ زمین یا چیز دیگر، تا، شکن، شکنج، چروک هر چیز نوک تیز که می خلد و به جایی فرو می رود مانندِ سیخ، خار و سوزن، برای مِثال آدمیان را سخنی بس بُوَد / گاو بود کش خله در پس بُوَد (امیرخسرو۱ - ۱۲۵)، بانگ و فریاد، هیاهو، غوغا، سر و صدا، برای مِثال برآید یکی باد با زلزله / ز گیتی برآرد خروش و خله (فردوسی - ۱/۲۵۱)، بیخود و هرزه، یاوه، درد ناگهانی چین آوردن: به وجود آمدن تا و شکن در چیزی، چین افتادن چین افتادن: به وجود آمدن تا و شکن در چیزی چین انداختن: به وجود آوردن تا و شکن در چیزی، چین دادن چین برداشتن: به وجود آمدن تا و شکن در چیزی، چین افتادن چین خوردن: به وجود آمدن تا و شکن در چیزی، چین افتادن چین دادن: به وجود آوردن تا و شکن در چیزی
فلزی مرکب از آهن و زغال که تقریباً پنج درصد کربن دارد چدن الماسه: نوعی چدن سخت و شکننده، چدن سفید چدن سفید: نوعی چدن سخت و شکننده چدن خاکستری: نوعی چدن که در ریخته گری و قالب گیری به کار می رود
فلزی مرکب از آهن و زغال که تقریباً پنج درصد کربن دارد چُدَنِ الماسه: نوعی چدن سخت و شکننده، چدن سفید چُدَن سفید: نوعی چدن سخت و شکننده چُدَن خاکستری: نوعی چدن که در ریخته گری و قالب گیری به کار می رود
نوعی زردوزی و بخیه دوزی، پارچۀ زردوزی شده، جامۀ زربفت، برای مثال خروه وار سحرخیز باش تا سر و تن / به تاج لعل و قبای چکن بیارایی (کمال الدین اسماعیل - ۱۳)
نوعی زردوزی و بخیه دوزی، پارچۀ زردوزی شده، جامۀ زربفت، برای مِثال خروه وار سحرخیز باش تا سر و تن / به تاج لعل و قبای چکن بیارایی (کمال الدین اسماعیل - ۱۳)
ظرفی بزرگ و لبه دار از جنس پلاستیک، فلز و امثال آن، تشتی که در آن دست و صورت یا جامه می شویند لگن خاصره: در علم زیست شناسی استخوان بندی شبیه لگن که در بدن انسان در انتهای ستون فقرات، زیر شکم و تهیگاه کمر قرار دارد، لگنچه
ظرفی بزرگ و لبه دار از جنس پلاستیک، فلز و امثال آن، تشتی که در آن دست و صورت یا جامه می شویند لگن خاصره: در علم زیست شناسی استخوان بندی شبیه لگن که در بدن انسان در انتهای ستون فقرات، زیر شکم و تهیگاه کمر قرار دارد، لگنچه
از سازهای سیمی قدیمی که ۴۶ سیم دارد و با انگشتان دست نواخته می شود، هارپ، برای مثال پیران چنگ پشت و جوانان چنگ زلف / در چنگ، جام باده و در گوش بانگ «چنگ» (سوزنی - ۲۳۲)، هر چیز خمیده یا سرکج، خمیده، منحنی پنجۀ انسان، پنج انگشت دست انسان پنجه و چنگال درندگان و پرندگان، دست، قلاب، چنگک چنگ زدن: نواختن چنگ، به چیزی چنگ انداختن، دست انداختن به چیزی، کنایه از متوسل شدن چنگ مریم: در علم زیست شناسی گل، گل نگون سار، برای مثال برست از چنگ مریم شاه عالم / چنانک آبستنان از «چنگ مریم» (نظامی۲ - ۲۳۶)
از سازهای سیمی قدیمی که ۴۶ سیم دارد و با انگشتان دست نواخته می شود، هارپ، برای مِثال پیران چنگ پشت و جوانان چنگ زلف / در چنگ، جام باده و در گوش بانگ «چنگ» (سوزنی - ۲۳۲)، هر چیز خمیده یا سرکج، خمیده، منحنی پنجۀ انسان، پنج انگشت دست انسان پنجه و چنگال درندگان و پرندگان، دست، قلاب، چنگک چنگ زدن: نواختن چنگ، به چیزی چنگ انداختن، دست انداختن به چیزی، کنایه از متوسل شدن چنگِ مریم: در علم زیست شناسی گل، گل نگون سار، برای مِثال برست از چنگ مریم شاه عالم / چنانک آبستنان از «چنگ مریم» (نظامی۲ - ۲۳۶)
نام یکی از بخشهای خرم آباد که از سمت خاور به شهرستان خرم آباد، از باختر به بخش طرهان، از شمال به بخش سلسله و دلفان و از سمت جنوب به بخش ویسیان محدود است. اراضی این بخش قسمتی جلگه و قسمتی در دامنۀ کوه یا کوهستانی است و آب و هوای معتدل دارد. آبش از رودخانه و چشمه ها. محصولش غلات، حبوبات و صیفی. راهش در تابستان از طریق خرم آباد و کوهدشت اتومبیل رو است. مرکز بخش چگنی در 36 هزارگزی خرم آباد واقع است و از آثار قدیم، بنای دو امامزادۀ معروف به باباعباس و حیات الغیب با قلعۀ مخروبه و پل مخروبۀ مهم کنگان که پایه های آن باقی است در آن محل برجای مانده است. این بخش از سه دهستان: دوره، ناوه کش و سماق تشکیل یافته که جمعاً بیش از 11 هزاروپانصد تن سکنه دارند. و ساکنین بخش از طایفه های بهرامی، طولانی، شاهیوند، سادات، حیات الغیب و چگنی میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
نام یکی از بخشهای خرم آباد که از سمت خاور به شهرستان خرم آباد، از باختر به بخش طرهان، از شمال به بخش سلسله و دلفان و از سمت جنوب به بخش ویسیان محدود است. اراضی این بخش قسمتی جلگه و قسمتی در دامنۀ کوه یا کوهستانی است و آب و هوای معتدل دارد. آبش از رودخانه و چشمه ها. محصولش غلات، حبوبات و صیفی. راهش در تابستان از طریق خرم آباد و کوهدشت اتومبیل رو است. مرکز بخش چگنی در 36 هزارگزی خرم آباد واقع است و از آثار قدیم، بنای دو امامزادۀ معروف به باباعباس و حیات الغیب با قلعۀ مخروبه و پل مخروبۀ مهم کنگان که پایه های آن باقی است در آن محل برجای مانده است. این بخش از سه دهستان: دوره، ناوه کش و سماق تشکیل یافته که جمعاً بیش از 11 هزاروپانصد تن سکنه دارند. و ساکنین بخش از طایفه های بهرامی، طولانی، شاهیوند، سادات، حیات الغیب و چگنی میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
چگینی. نام طایفه ای است از طوایف قشقایی که تعداد 300 خانوار است و محل سکونت آنها در حوالی سمیرم میباشد. (از جغرافی سیاسی کیهان ص 82). رجوع به چگینی شود
چگینی. نام طایفه ای است از طوایف قشقایی که تعداد 300 خانوار است و محل سکونت آنها در حوالی سمیرم میباشد. (از جغرافی سیاسی کیهان ص 82). رجوع به چگینی شود
آگندنی باشد مثل آنچه در جامه و لحاف و بالش کنند از پنبه و پشم و غیره، آگننده. حشو آکنه آکنش، در کلمات مرکببمعنی آلود (آلوده) مرصع انباشته مانند و گونه دارا و صاحب اندود (اندوده) آید: زهر آگین گوهر آگین عقیق آگین طلسم آگین عشرت آگین زرآگین
آگندنی باشد مثل آنچه در جامه و لحاف و بالش کنند از پنبه و پشم و غیره، آگننده. حشو آکنه آکنش، در کلمات مرکببمعنی آلود (آلوده) مرصع انباشته مانند و گونه دارا و صاحب اندود (اندوده) آید: زهر آگین گوهر آگین عقیق آگین طلسم آگین عشرت آگین زرآگین