جدول جو
جدول جو

معنی چکن

چکن
نوعی زردوزی و بخیه دوزی، پارچۀ زردوزی شده، جامۀ زربفت، برای مثال خروه وار سحرخیز باش تا سر و تن / به تاج لعل و قبای چکن بیارایی (کمال الدین اسماعیل - ۱۳)
تصویری از چکن
تصویر چکن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با چکن

چکن

چکن
دهی از دهستان آتش بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز که در 30 هزارگزی باختر سراسکند و 14 هزارگزی راه آهن میانه به مراغه واقع است. کوهستانی است با هوای معتدل که 243 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و رودخانه. محصولش غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

چکن

چکن
نوعی از کشیده و زرکش دوزی و بخیه دوزی باشد. (برهان). نوعی از کشیده بود. (جهانگیری). نوعی از کشیده و زرکش دوزی. (انجمن آرا) (آنندراج). نوعی از کشیده که ازابریشم الوان بر جامه و غیره نقش کنند. (غیاث). زرکش دوزی و بخیه دوزی. (ناظم الاطباء). چکین:
خروس وار سحرخیز باش تا سر و تن
به تاج لعل و قبای چکن بیارایی.
کمال الدین اسماعیل (از جهانگیری).
دلم به سوزن غم خسته باد همچو چکن
ز آستانۀ تو پای اگر کشیده کنم.
رضی الدین نیشابوری.
رجوع به چکن دوزی و چکین شود
لغت نامه دهخدا

بکن

بکن
آنکه از مردم حیله های مختلف پول و مال استخراج کند. کسی که دیگران را استثمار کند. کسی که کثیر الجماع باشد آنکه بسیار جماع کند
فرهنگ لغت هوشیار