نام قسمی از درختان جنگلی که در جنوب ایران و بخصوص در بلوچستان و چاه بهار دیده شده است. نوعی درخت جنگلی که نامهای دیگر آن ’طلح’ و ’سیال’ و ’ببله’ است. رجوع به کتاب جنگل شناسی ج 2 ص 134 و کتاب درختان جنگلی ایران ص 177 شود
نام قسمی از درختان جنگلی که در جنوب ایران و بخصوص در بلوچستان و چاه بهار دیده شده است. نوعی درخت جنگلی که نامهای دیگر آن ’طلح’ و ’سیال’ و ’ببله’ است. رجوع به کتاب جنگل شناسی ج 2 ص 134 و کتاب درختان جنگلی ایران ص 177 شود
هر چیزی که به شکل دایره یا گلوله باشد، دور و بر و اطراف چیزی گرد آمدن: جمع شدن، فراهم آمدن گرد آوردن: جمع کردن، فراهم آوردن، انباشتن گرد آوریدن: جمع کردن، فراهم آوردن، انباشتن، گرد آوردن گرد کردن: کنایه از جمع کردن، فراهم آوردن، گلوله کردن، مدور ساختن گرد گرفتن: اطراف و جوانب کسی یا چیزی را گرفتن، کنایه از محاصره کردن گرد هم آمدن: کنایه از دور هم جمع شدن، اجتماع کردن
هر چیزی که به شکل دایره یا گلوله باشد، دور و بر و اطراف چیزی گِرد آمدن: جمع شدن، فراهم آمدن گِرد آوردن: جمع کردن، فراهم آوردن، انباشتن گِرد آوریدن: جمع کردن، فراهم آوردن، انباشتن، گرد آوردن گِرد کردن: کنایه از جمع کردن، فراهم آوردن، گلوله کردن، مدور ساختن گِرد گرفتن: اطراف و جوانب کسی یا چیزی را گرفتن، کنایه از محاصره کردن گِرد هم آمدن: کنایه از دور هم جمع شدن، اجتماع کردن
ذرات ریز خاک که به هوا برود، خاک نرم که بر روی چیزی قرار گرفته باشد، غبار خاک، زمین، کنایه از قبر کنایه از فایده کنایه از رد، اثر کنایه از غم پسوند متصل به واژه به معنای گردنده مثلاً جهان گرد، بیابان گرد، دوره گرد، ولگرد گرد انگیختن: گرد و خاک برپا کردن به سبب حرکت تند و شدید، گرد و غبار بر هوا کردن گرد برآوردن: گرد و خاک برپا کردن به سبب حرکت تند و شدید، گرد و غبار بر هوا کردن، گرد انگیختن گرد برانگیختن: گرد و خاک برپا کردن به سبب حرکت تند و شدید، گرد و غبار بر هوا کردن، گرد انگیختن گرد کردن: گرد و خاک برپا کردن، برانگیختن گرد و غبار گرد و خاک کردن: گرد و غبار برپا کردن، گرد برانگیختن
ذرات ریز خاک که به هوا برود، خاک نرم که بر روی چیزی قرار گرفته باشد، غبار خاک، زمین، کنایه از قبر کنایه از فایده کنایه از رد، اثر کنایه از غم پسوند متصل به واژه به معنای گردنده مثلاً جهان گرد، بیابان گرد، دوره گرد، ولگرد گَرد انگیختن: گرد و خاک برپا کردن به سبب حرکت تند و شدید، گرد و غبار بر هوا کردن گَرد برآوردن: گرد و خاک برپا کردن به سبب حرکت تند و شدید، گرد و غبار بر هوا کردن، گرد انگیختن گَرد برانگیختن: گرد و خاک برپا کردن به سبب حرکت تند و شدید، گرد و غبار بر هوا کردن، گرد انگیختن گَرد کردن: گرد و خاک برپا کردن، برانگیختن گرد و غبار گَرد و خاک کردن: گرد و غبار برپا کردن، گرد برانگیختن
دهی است از بخش جالق شهرستان سراوان. در 6هزارگزی جنوب خاوری جالق و 3هزارگزی خاور راه فرعی جالق به سراوان واقع و جلگه است. و 506 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. محصولش غلات و خرماست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از بخش جالق شهرستان سراوان. در 6هزارگزی جنوب خاوری جالق و 3هزارگزی خاور راه فرعی جالق به سراوان واقع و جلگه است. و 506 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. محصولش غلات و خرماست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان شوراب، بخش اردل شهرستان شهرکرد که در 90 هزارگزی شمال باختری اردل، وصل براه کوه رنگ واقع است. کوهستانی ومعتدل است و 21 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات، عدس، کتیرا، پشم، روغن و گزانگبین. شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان جاجیم بافی و راهش مالرو است. تونل کوهرنگ در فاصله 2هزارگزی این آبادی ساخته شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی است از دهستان شوراب، بخش اردل شهرستان شهرکرد که در 90 هزارگزی شمال باختری اردل، وصل براه کوه رنگ واقع است. کوهستانی ومعتدل است و 21 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات، عدس، کتیرا، پشم، روغن و گزانگبین. شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان جاجیم بافی و راهش مالرو است. تونل کوهرنگ در فاصله 2هزارگزی این آبادی ساخته شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
در خراسان به معنی دفعه و نوبت است. (از یادداشت مؤلف) ، به معنی طرح کار هم هست: شگرد کارش را کشید. (یادداشت مؤلف). روش کار و فنی است که بیش از هر فن دیگر زیرچاق انسان باشد، چنانکه گویند: فلان پهلوان در کشتی شگردش کنده کشیدن یا لنگ بستن است. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده) ، تمرین
در خراسان به معنی دفعه و نوبت است. (از یادداشت مؤلف) ، به معنی طرح کار هم هست: شگرد کارش را کشید. (یادداشت مؤلف). روش کار و فنی است که بیش از هر فن دیگر زیرچاق انسان باشد، چنانکه گویند: فلان پهلوان در کشتی شگردش کنده کشیدن یا لنگ بستن است. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده) ، تمرین
خاک، چیزی که به صورت آرد یا پودر درآمده باشد، از اشکال دارویی که در آن دارو به شکل پودر عرضه می شود، مواد مخدر، هرویین، گور، قبر، بهره، نصیب، اثر، نشانه
خاک، چیزی که به صورت آرد یا پودر درآمده باشد، از اشکال دارویی که در آن دارو به شکل پودر عرضه می شود، مواد مخدر، هرویین، گور، قبر، بهره، نصیب، اثر، نشانه