جدول جو
جدول جو

معنی چکیانگ - جستجوی لغت در جدول جو

چکیانگ
(چِ)
نام ایالتی در کشور چین که بیش از 25 میلیون تن سکنه دارد. مرکز این ایالت شهر ’هانگ چیو’ است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کیانا
تصویر کیانا
(دخترانه)
طبیعت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کیارنگ
تصویر کیارنگ
(پسرانه)
رنگ پاکیزه و لطیف
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کیانه
تصویر کیانه
(دخترانه)
منسوب به کیان، پادشاهی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کیانی
تصویر کیانی
شاهنشاهی، شاهی مثلاً تاج کیانی، کلاه کیانی، کنایه از برازندۀ پادشاهان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کیارنگ
تصویر کیارنگ
سفید، پاکیزه، لطیف، رنگ پاک و پاکیزه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چکیدن
تصویر چکیدن
چکه چکه ریختن آب از جایی یا چیزی، فروریختن آب از جایی به صورت چکه های پی در پی، ترکیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کیانا
تصویر کیانا
طبیعت، برای مثال همه آزادگی و همت تو / قهر کرده ست مر کیانا را (خسروی - شاعران بی دیوان - ۱۷۲)، هر یک از عناصر چهارگانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کیاگن
تصویر کیاگن
درشت، ناهموار، برای مثال هماوار بعضی و بعضی کیاگن / چو اندر مغاک چغندر چغندر (عمعق - ۱۴۴)، نامناسب، مخالف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کیانی
تصویر کیانی
مانند خیمه، گنبدی، مدور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کیانی
تصویر کیانی
مربوط به طبیعت، طبیعی
فرهنگ فارسی عمید
(یُ کُ)
دهی است از دهستان چمچمال بخش صحنۀ شهرستان کرمانشاهان، واقع در 14000گزی باختر صحنه و 3000گزی جنوب شوسۀ کرمانشاه به همدان، با 120 تن سکنه. آب آن از رود خانه گاماسیاب. تابستان از طریق فراش اتومبیل می توان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(کَ رَ)
رنگ پاکیزه و لطیف. (برهان) (آنندراج). رنگ پاک و پاکیزه و لطیف. (ناظم الاطباء) ، به معنی سفید هم آمده است. (برهان) (آنندراج). سفید. (اوبهی) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چِ)
ایالتی در چین که از 28 ایالت دیگر چین خیلی کوچکتر است. 96400 کیلومتر مربع وسعت و 25 میلیون نفر جمعیت دارد. کرسی آن هانگ - چو میباشد. این ایالت یکی از مراکز مهم تهیۀ ابریشم درچین است. خاکش حاصلخیز است و در آن غلات، برنج، چائی، پنبه و رنگ دانه هائی مانند نیل بخوبی بعمل می آید
لغت نامه دهخدا
تصویری از چکیدن
تصویر چکیدن
اندک ریخته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کیارنگ
تصویر کیارنگ
پاک پاکیزه نظیف
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به کیان شاهی سلطنتی: تاج کیانی کمربند کیانی کلاه کیانی، سلسله کیانی. کیانیان. طبیعتی طبیعی. یا چرخ کیانی. چرخ کیان: مانند یکی جام بلور است شباهنگ بزدوده بقطره سحری چرخ کیانیش. (ناصر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کیانه
تصویر کیانه
کفاله بنگرید به کفاله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کیانت
تصویر کیانت
پذیرفتاری
فرهنگ لغت هوشیار
سریانی سرشت طبیعت: همه آزادگی همت تو قهر کرده است مر کیانا را. (خسروی) توضیح در فرهنگها بمعنی طبایع گرفته اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کیانا
تصویر کیانا
طبیعت، اصل هر چیز، هر یک از طبایع چهارگانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کیاگن
تصویر کیاگن
((کَ گَ))
بی معنی، نامناسب، درشت، ناهموار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کیانی
تصویر کیانی
((کَ))
منسوب به کیان. سلطنتی، شاهی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چکیدن
تصویر چکیدن
((چِ دَ))
چکه چکه آمدن آب از جایی یا چیزی، چکاندن، پاره شدن، ترکیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کیارنگ
تصویر کیارنگ
((رَ))
پاک، پاکیزه، لطیف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چکیدن
تصویر چکیدن
Drip, Trickle
دیکشنری فارسی به انگلیسی
کوهی در، کیلومتری جنوب خاوری شهرستان کتول با ارتفاع،،
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از چکیدن
تصویر چکیدن
капать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از چکیدن
تصویر چکیدن
tropfen, tröpfeln
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از چکیدن
تصویر چکیدن
капати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از چکیدن
تصویر چکیدن
kapać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از چکیدن
تصویر چکیدن
滴 , 滴下
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از چکیدن
تصویر چکیدن
gotejar, pingar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از چکیدن
تصویر چکیدن
gocciolare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از چکیدن
تصویر چکیدن
gotear
دیکشنری فارسی به اسپانیایی