- چکاری
- نابکار، باطل بیهوده، بی قدر حقیر
معنی چکاری - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نوکری بندگی خدمتگزاری
رنگی است مخلوط از آبی و زرد پر رنگ بطوریکه آبی آن از زرد بیشتر باشد
چه کار و عامل کدام عمل و شاغل کدام شغل
به سلاک گرفتن (سلاک کرایه)
جمع سکران، مستان
هر چیز منسوب و متعلق و مربوط به شکار آن چه در شکار به کار رود: باز شکاری سگ شکاری اسب شکاری تفنگ شکاری هواپیمای شکاری، قالیی که مناظر شکار گاه روی آن نقش شده
کسی که چهار پا کرایه می دهد، چاروادار
فریبندگی، حیله گری
هر چیز منسوب و مربوط به شکار، قالبی که نقش آن منظره شکارگاه باشد، شکار کننده
سکران، مست
نوکری، بندگی، برای مثال چنین داد پاسخ که من چاکرم / اگر چاکری را خود اندر خورم (فردوسی - ۲/۵۲)
ویژگی آنچه در شکار به کار می رود مثلاً تفنگ شکاری، پرندۀ شکاری، باز شکاری، سگ شکاری، شکار کننده
آکتیو
ریواس
مرکب از چه کار و کدام کار
ریواس، گیاهی علفی و پایا با ساقه های نازک سفید و ترش مزه که مصرف خوراکی دارد، زرنیله، ریواج، ریباس، رواس، برای مثال در قهستان به نام دولت تو / شاید ار قند آید از چکری (شمس فخری - مجمع الفرس - چکری)
کسی که زیاد کار می کند یا خوب از عهدۀ کاری برمی آید، کارکن، فعّال
کنایه از مؤثر
اثرگذار مثلاً تیر کاری، زخم کاری
کنایه از جنگ جو، دلیر و جنگاور
کنایه از نیکو، خوب
کنایه از مؤثر
اثرگذار مثلاً تیر کاری، زخم کاری
کنایه از جنگ جو، دلیر و جنگاور
کنایه از نیکو، خوب
شخصی که از او کارها آید، مفید، زرنگ
فعال، مفید، پهلوان و دلاور جنگی، بسیار مؤثر، کارگر
trabalhado
arbeitsmäßig
roboczy
рабочий
робочий
trabajado
travaillé
lavorato
werkend
कार्य
bekerja
عمليٌّ