تاختن فوجی از لشکر جداشده، بر سر مخالف از مسافت بعید. (آنندراج). تاخت وتازگروهی از لشکر از مسافت دور بر سر گروه مخالف. (ناظم الاطباء) ، غارت کردن. (فرهنگ نظام). تاراج. تالان. غارت. چپو. یغما. چپاولگری: از ترکتاز غمزۀ شوخ ستمگرت در کشور خرابۀ دلهاچپاول است. زکی ندیم (از آنندراج). ، در ترکی بمعنی فوجی است که برای تاختن معین نشده باشد. (فرهنگ نظام). رجوع به چپاول کردن و چپو و تاراج و غارت و یغما و چپاولگری شود
تاختن فوجی از لشکر جداشده، بر سر مخالف از مسافت بعید. (آنندراج). تاخت وتازگروهی از لشکر از مسافت دور بر سر گروه مخالف. (ناظم الاطباء) ، غارت کردن. (فرهنگ نظام). تاراج. تالان. غارت. چپو. یغما. چپاولگری: از ترکتاز غمزۀ شوخ ستمگرت در کشور خرابۀ دلهاچپاول است. زکی ندیم (از آنندراج). ، در ترکی بمعنی فوجی است که برای تاختن معین نشده باشد. (فرهنگ نظام). رجوع به چپاول کردن و چپو و تاراج و غارت و یغما و چپاولگری شود
دهی است از دهستان خدابنده لو بخش شهرستان سنندج که در 28هزارگزی جنوب خاوری گل تپه و 11هزارگزی خاور شوسۀ همدان به بیجار واقع شده. کوهستانی و سردسیر است و 270 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ها و قنات. محصولش غلات، جزئی انگور و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است. تابستان از طریق گنبدان اتومبیل هم میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان خدابنده لو بخش شهرستان سنندج که در 28هزارگزی جنوب خاوری گل تپه و 11هزارگزی خاور شوسۀ همدان به بیجار واقع شده. کوهستانی و سردسیر است و 270 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ها و قنات. محصولش غلات، جزئی انگور و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است. تابستان از طریق گنبدان اتومبیل هم میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
بژولش. پشولش. بشولش. و صاحب فرهنگ رشیدی گوید: صحیح در این کلمات بای تازی است و زایده است و اصل کلمه ژولش و ژولیدن است و شولش و شولیدن است... لیکن چون حرف با بسیار مستعمل شده گویا از اصل شده، بنابر آن در بای تازی مذکور شد و در پای فارسی خطاست - انتهی. (فرهنگ رشیدی). درهم شدگی. پریشانی، پژمردگی
بژولش. پشولش. بشولش. و صاحب فرهنگ رشیدی گوید: صحیح در این کلمات بای تازی است و زایده است و اصل کلمه ژولش و ژولیدن است و شولش و شولیدن است... لیکن چون حرف با بسیار مستعمل شده گویا از اصل شده، بنابر آن در بای تازی مذکور شد و در پای فارسی خطاست - انتهی. (فرهنگ رشیدی). درهم شدگی. پریشانی، پژمردگی
دهی است جزء دهستان ماسوله بخش مرکزی شهرستان فومن که در 15هزارگزی باختر فومن، و کنار راه فرعی اتومبیل رو فومن به ماسوله واقع شده. کوهستانی، معتدل و مرطوب است و 122 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه ماسوله، محصولش برنج، ابریشم و لبنیات، شغل اهالی زراعت و بافتن جاجیم و جوراب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان ماسوله بخش مرکزی شهرستان فومن که در 15هزارگزی باختر فومن، و کنار راه فرعی اتومبیل رو فومن به ماسوله واقع شده. کوهستانی، معتدل و مرطوب است و 122 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه ماسوله، محصولش برنج، ابریشم و لبنیات، شغل اهالی زراعت و بافتن جاجیم و جوراب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان بروانان بخش ترکمان شهرستان میانه که در 14هزارگزی جنوب خاوری ترکمان و 3هزارگزی شوسۀ میانه به تبریز واقع شده. کوهستانی و معتدل است و 686 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات، نخود و عدس، شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش ارابه رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان بروانان بخش ترکمان شهرستان میانه که در 14هزارگزی جنوب خاوری ترکمان و 3هزارگزی شوسۀ میانه به تبریز واقع شده. کوهستانی و معتدل است و 686 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات، نخود و عدس، شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش ارابه رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)