جدول جو
جدول جو

معنی چوزگک - جستجوی لغت در جدول جو

چوزگک
(زَ گَ)
مرکّب از: چوزه + ک تصغیر، چوزۀ کوچک. جوجۀ کوچک. جوجۀ خرد:
آبی چو یکی چوزگک از سله بجسته
چون چوزگکان برتن او موی برسته.
منوچهری.
خانه خوهم رفت چون خروسک کهگون
سوی یکی ماکیان و چوزگکی شش.
سوزنی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کوزگک
تصویر کوزگک
کوزۀ کوچک، برای مثال خیز تا بر گل نو کوزگکی باده خوریم / پیش تا از گل ما کوزه کند دست زمان (فرخی - ۴۴۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چوگک
تصویر چوگک
جوجه،
جغد، پرنده ای وحشی و حرام گوشت با چهرۀ پهن و چشم های درشت، پاهای بزرگ و منقار خمیده که در برخی از انواع آن در دو طرف سرش دو دسته پر شبیه شاخ قرار دارد، بیشتر در ویرانه ها و غارها به سر می برد و شب ها از لانۀ خود خارج می شود و موش های صحرایی و پرندگان کوچک را شکار می کند به شومی و نحوست معروف است، مرغ بهمن، اشوزشت، پشک، بایقوش، مرغ شباویز، پژ، شباویز، بوف، مرغ حق، کوف، پسک، هامه، بوم، آکو، کوچ، کنگر، چغو، مرغ شب آویز، کلیک، کلک، بیغوش، کوکن، کول، پش
فرهنگ فارسی عمید
(چَ گَ)
جوجۀ خرد. جوجۀ کوچک. جوجگک
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان سجاسرود بخش قیدار شهرستان زنجان، 634 تن سکنه دارد، از قنات و رودخانه آبیاری میشود، محصولش غلات و بنشن است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ گَ)
موزۀ خرد. (یادداشت مؤلف) :
کبک چون طالب علمی است در این نیست شکی
مسأله خواند تا بگذرد از شب سه یکی
ساخته پایکها را ز لکا موزگکی.
منوچهری.
و رجوع به موزه شود
لغت نامه دهخدا
(زَ)
چشمه چوزک، از ناحیه نوئی کوه کیلویه و در 2500 گزی شرقی سرفاریاب واقع شده است و این چشمه از درز سنگی درآید که مانند شرم زنان باشد. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا