معنی چهرقان - جستجوی لغت در جدول جو

چهرقان

لغت نامه دهخدا

شهرگان

(پسرانه)

شهری، اهل شهر

فرهنگ نامهای ایرانی

شهروان

(پسرانه)

شهربان، نگهبان شهر

فرهنگ نامهای ایرانی

شهربان

(پسرانه)

حاکم شهر

فرهنگ نامهای ایرانی

مهرگان

(دخترانه)

مهربانی، منسوب به ماه مهر، جشنی به همین نام که ایرانیان باستان در پانزدهمین روز مهر برگزار می کردند و در آن روز از دوستان صمیمی خود قدر دانی می نمودند

فرهنگ نامهای ایرانی

مهربان

(دخترانه)

دارای محبت و عاطفه

فرهنگ نامهای ایرانی

مهرگان

ماه مهر، کنایه از پاییز، روز شانزدهم از هر ماه خورشیدی، در آیین زردشتی جشن باستانی که پارسیان از روز ۱۶ تا ۲۱ مهرماه برپا می کردند، برای مثال مهرگان نو درآمد بس مبارک مهرگان / فال سعد آورد و روز فرخ و بخت جوان (ازرقی - ۷۲)

فرهنگ فارسی عمید

شهربان

حاکم و نگهدارندۀ شهر

فرهنگ فارسی عمید

مهربان

با مهر و محبت

فرهنگ فارسی عمید

زبرقان

هلال ماه

فرهنگ فارسی عمید

چتریان

خانواده ای از گیاهان که گل های آن ها به شکل چتر در بالای شاخهها قرار دارد مانند جعفری و هویج

فرهنگ فارسی عمید

چترمان

صاحب چتر، دارای چتر، کنایه از دارای چتر پادشاهی، پادشاه، فرمانروا

فرهنگ فارسی عمید

قهرمان

کسی که در ورزش، مبارزه یا جنگ، موفقیت به دست آورده است، در ورزش تیمی که در یک دوره از مسابقات به مقام اول رسیده است، پهلوان، شخصیت اصلی داستان، وکیل، امین دخل و خرج، نگه دارنده

فرهنگ فارسی عمید

بهرمان

یاقوت سرخ، برای مثال نور مه از خار کند سرخ گل / قرص خور از سنگ کند بهرمان (خاقانی - ۳۴۴)، پارچۀ ابریشمی رنگین

فرهنگ فارسی عمید

مهرقان

شهری است به ساحل بحر بصره، معرب ماهی رویان. (منتهی الارب، مادۀ هرق). شهری به ساحل دریای بصره، معرب ماهی رویان. (فیروزآبادی). معرب است و اصل آن ماهی رویان است. (از المعرب جوالیقی). رجوع به ماهی رویان شود

لغت نامه دهخدا

مهرقان

(مُ رُ / مَ رَ / مُ رَ)

دریا یا جای که آب روان گردددر وی. (منتهی الارب). ساحل البحر. (اقرب الموارد)

لغت نامه دهخدا

چرقان

(چَ)

شهرکی است (به ماوراء النهر) از سروشنه، جایی آبادان. (حدود العالم چ سید جلال تهرانی ص 67)

لغت نامه دهخدا