جدول جو
جدول جو

معنی چهارمیر - جستجوی لغت در جدول جو

چهارمیر
(چَ)
خلفاء اربعه. (غیاث اللغات) (آنندراج). خلفاء راشدین. چاریار
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چهارموج
تصویر چهارموج
طوفان شدید دریا، غرقاب، گرداب
فرهنگ فارسی عمید
چهار میخ فلزی یا چوبی که به شکل مربع بر زمین یا دیوارکوبیده شود و دست و پای محکوم را برای شکنجه به آن ببندند، کنایه از گرفتار و اسیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چهارمغز
تصویر چهارمغز
مغز گردو، فندق، بادام و پسته
فرهنگ فارسی عمید
(چَ)
خلفای اربعه. چهاریار:
گه با چهارپیر زبان کرده در دهن
گه با دوطفل در دهن افکنده ریسمان.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ رُ)
منسوب به چهارم. آنکه در مرتبۀ چهارم قرار دارد. چهارمین یا چیزی که در مرتبۀ میان سوم و پنجم است
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ)
چهار عدد میخ که روی زمین یا روی دیوار به شکل مربع یا مربعمستطیل بکوبند و چهارگوشۀ چیزی را بدان ببندند. (فرهنگ فارسی معین). عراصیف، چهارمیخ چوب پالان، نوعی شکنجه، بدان سان که دو دست و پای کسی را از چهار جانب کشیده دارند و هر یک را به میخی ببندند خواه بر روی زمین و خواه بر دیوار: هیچ دانۀ مخالفت و خیانت به کشتن و شکنجه و چهارمیخ میماند. (بهاءالدین ولد) ، چهارعنصر، عمل لواط. (ناظم الاطباء). رجوع به چارمیخ شود.
- به چهارمیخ کشیدن، شکنجه و آزار کردن. تعذیب کردن. به عقابین کشیدن.
- چهارمیخ حیات، کنایه از عناصر چهارگانه است. (غیاث اللغات) (آنندراج).
، چهار باد شمال و جنوب و صبا و دبور. صبا بادی است که از جانب مشرق وزد و دبور بادی که از جانب مغرب وزد. (از غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
(چَ)
ده کوچکی است از دهستان گرمسیر شهرستان اردستان در 8500 گزی شمال اردستان کنار راه فرعی چهارمیل به شهراب واقع شده. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ رُ)
منسوب به عدد چهار. چیزی در مرتبۀ چهارم. که میان مرتبۀ سوم و پنجم قرار دارد. رجوع به چهارم و چارمین شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از چهار بر
تصویر چهار بر
سطحی که توسط چهار خط مستقیم محیط گردد: چهار ضلعی
فرهنگ لغت هوشیار
چهار عدد میخ که روی زمین یا روی دیوار بشکل مربع یا مستطیل بکوبند و چهار گوشه چیزی را بدان ببندند، نوعی شکنجه که چهار دست و پای کسی را بچهار میخ ببندند و شکنجه اش کنند، چهار عنصر (ناظم الاطباء)، عمل لواط (ناظم الاطباء)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چهار یک
تصویر چهار یک
یک چهارم چیزی چارک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چهارمیخ
تصویر چهارمیخ
چهار عدد میخ که روی زمین یا دیوار به شکل مربع یا مستطیل بکوبند، نوعی شکنجه که چهاردست و پای کسی را به چهار میخ ببندند و شکنجه اش کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
الرّابع
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
Fourthly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
quatrième
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
quarto
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
четвертый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
viertens
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
четвертий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
czwórty
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
第四
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
চতুর্থ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
چوتھا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
quarto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
ya nne
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
dördüncü olarak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
네 번째로
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
第四に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
चौथे
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
keempat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
ลำดับที่สี่
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
vierde
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
cuarto
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از چهارمین
تصویر چهارمین
רביעי
دیکشنری فارسی به عبری