جدول جو
جدول جو

معنی چهارضربه - جستجوی لغت در جدول جو

چهارضربه(چَ / چِ ضَ بَ / بِ)
منسوب به چهارضرب. با چهارضرب. بوسیلۀ چهارضرب. رجوع به چهارضرب شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چهارضرب
تصویر چهارضرب
نوعی نواختن ساز، از آیین های قلندران شامل تراشیدن موی سر، صورت (ریش و سبیل) و ابرو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چارضرب
تصویر چارضرب
چهارضرب، نوعی نواختن ساز، از آیین های قلندران شامل تراشیدن موی سر، صورت (ریش و سبیل) و ابرو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چهارشنبه
تصویر چهارشنبه
از روزهای هفته، روز پنجم از روزهای هفته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چهارچرخه
تصویر چهارچرخه
گاری یا گردونه ای که بر روی چهار چرخ حرکت کند
فرهنگ فارسی عمید
جایی در خیابان یا کوچه که خیابان یا کوچۀ دیگر آن را قطع کند و به چهار سمت راه پیدا کند
فرهنگ فارسی عمید
(ضَ)
نوعی از نوازش ساز که بهندی چوتالا گویند. (آنندراج). نوعی از نواختن ساز. (ناظم الاطباء). قسمی نواختن ضرب است، نوعی از نواختن ضرب که در زورخانه معمول است، نوعی از اشغال صوفیان. (آنندراج) ، کنایه از تراشیدن موی ریش و بروت و ابرو که بعضی قلندران کنند. (آنندراج). و چهار ضرب ابدال نیز همین است. (آنندراج) :
در چارضرب، ابدال، ابرو تراشد از رو
تا هیچکس نگوید بالای چشمت ابرو.
ابراهیم ادهم (از آنندراج).
مه تازه گدای شرق و غرب است
در زیر تراش چارضرب است.
زلالی (از آنندراج).
- لعن چارضرب، نوعی لعن که شیعیان متعصب کنند.
، حساس هوشیار مانند برده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چَ دَ رِ)
دهی است از دهستان بهمئی بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان، 100 تن سکنه دارد. از رود خانه پوتو آبیاری میشود. محصولش غلات، برنج، پشم ولبنیات و صنایع دستی قالی، قالیچه، جاجیم و پارچه بافی برای چادر است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(چَ)
دهی است از دهستان طیبی گرمسیری بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان. در 12هزارگزی باخترلنده مرکز دهستان واقع است. 100 تن سکنه دارد. از چشمه آبیاری میشود. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع آنان دستی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ)
جائی که دو راه یا دو کوچه همدیگر را قطع کنند. محل تقاطع دو کوچه یا دو راه یا دو خیابان. آنجا که از چهار جهت و سوی گذر و معبر ممتد گردد و هر معبری راهی مقابل خود و ممتد در جهت مخالف خود داشته باشد. رجوع به چارراه شود.
- سر چهارراه، ملتقای گذرهای چهارگانه یا نقاط متصل به محل تقاطع. حوالی جائی که از هر جهت از جهات چهارگانه آن گذر و معبری بیرون رفته باشد
لغت نامه دهخدا
(چَ/ چِ)
داروئی است. و صاحب ذخیرۀ خوارزمشاهی در ترکیب معجون شلیثا نام آن آرد و به تازی آن را تراب اربعه گویند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(چَ بَ رِ)
دهی است از دهستان برده بره بخش اشترنیان شهرستان بروجرد، 1338 تن سکنه دارد. از رودخانه آبیاری میشود. محصولش غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ شَمْ بَ / بِ)
نام روز پنجم هفته و آن میان سه شنبه و پنجشنبه است:
چهارشنبه که روز بلاست باده بخور
به ساتگینی خور تا به عافیت گذرد.
منوچهری.
رجوع به چارشنبه شود.
- امثال:
از خر می پرسند چهارشنبه کی است !.
شب های چهارشنبه هم غش میکند.
شنبه و چهارشنبه اش یکی شده، سعد و نحس یا نیک و بد او درهم شده است.
فلان چهارشنبه پول پیدا کرده است،یعنی به مراد و آرزو رسیده است. سعادت یافته است.
یکی چهارشنبه پول گم میکند و دیگری (یکی دیگر) پیدا میکند، در یک زمان یکی به خوشبختی میرسد یکی به بدبختی
در علم احکام نجوم، رب آن عطارد است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ اَ بَ / بِ)
دارای چهار اسب.
- کالسکۀ چهاراسبه، که با چهار اسب کشیده شود. (یادداشت مؤلف). کالسکه ای که چهار اسب به آن بسته باشند. کالسکه ای که با نیروی چهار اسب حرکت کند.
، کنایه است از باسرعت و شتاب بسیار. چاراسبه
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ بَ / بِ)
چهارچوب. رجوع به چارچوب و چارچوبه و چهارچوب شود
لغت نامه دهخدا
(چَ بَ)
دهی است از دهستان شقان بخش اسفراین شهرستان بیرجند. 100 تن سکنه دارد. از چشمه و قنات آبیاری میشود. محصولش غلات و انگور است. شغل اهالی زراعت، مالداری و قالیچه بافی میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ ضَ)
بحر هفتم از اصول هفده گانه موسیقی. (فرهنگ فارسی معین) ، نواختن ضرب چنانکه در زورخانه ها معمول است، کنایه از تراشیدن موی ریش و سبیل و ابرو چنانکه بعضی قلندران کنند، لعن چهارضرب، لعنی که عوام متعصب شیعه کنند. رجوع به چارضرب و لعن شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ کَ دَ)
از چند کس یا چند جا بهره مند شدن. رجوع به چارضربه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از چهارراه
تصویر چهارراه
جائی که دو راه یا دو کوچه همدیگر را قطع کنند
فرهنگ لغت هوشیار
میدانی که ملتقای چهار خیابان باشد جایی که از آن چهار راه منشعب شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چهار ضرب
تصویر چهار ضرب
بحر هفتم از اصول هفده گانه موسیقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چهارشنبه
تصویر چهارشنبه
روز پنجم از ایام هفته مسلمانان بین سه شنبه و پنجشنبه اربعا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چهارشنبه
تصویر چهارشنبه
((~. شَ بِ))
روز پنجم از ایام هفته مسلمانان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چهار راه
تصویر چهار راه
تقاطع
فرهنگ واژه فارسی سره
ملتقای چهارخیابان، چارراه، تقاطع
فرهنگ واژه مترادف متضاد
چهارراه: شما سست عنصر هستید. فدرت تصمیم گیریشما ضعیف است 1ـ دیدن چهارراه در خواب، نشانه آن است که برایرسیدن به خواسته هایخود قادر نیستید از فرصتهاییمناسب استفاده کنید. 2ـ اگر خواب بببیند درچهارراهیسرگردان هستید و نمیدانید باید از کدام طرف بروید، علامت آن است که وقایع بیهوده و جزئیناراحتیبرایتان فراهم میسازد. اما اگر بتوانید در خواب راه خود را انتخاب کنی، دلالت بر آن دارد که اقبال یار شما خواهد بود. لوک اویتنهاو
فرهنگ جامع تعبیر خواب