جدول جو
جدول جو

معنی چهارضرب

چهارضرب
نوعی نواختن ساز، از آیین های قلندران شامل تراشیدن موی سر، صورت (ریش و سبیل) و ابرو
تصویری از چهارضرب
تصویر چهارضرب
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با چهارضرب

چهارضرب

چهارضرب
بحر هفتم از اصول هفده گانه موسیقی. (فرهنگ فارسی معین) ، نواختن ضرب چنانکه در زورخانه ها معمول است، کنایه از تراشیدن موی ریش و سبیل و ابرو چنانکه بعضی قلندران کنند، لعن چهارضرب، لعنی که عوام متعصب شیعه کنند. رجوع به چارضرب و لعن شود
لغت نامه دهخدا

چهارضربه

چهارضربه
منسوب به چهارضرب. با چهارضرب. بوسیلۀ چهارضرب. رجوع به چهارضرب شود
لغت نامه دهخدا

چارضرب

چارضرب
چهارضرب، نوعی نواختن ساز، از آیین های قلندران شامل تراشیدن موی سر، صورت (ریش و سبیل) و ابرو
چارضرب
فرهنگ فارسی عمید

چارضرب

چارضرب
نوعی از نوازش ساز که بهندی چوتالا گویند. (آنندراج). نوعی از نواختن ساز. (ناظم الاطباء). قسمی نواختن ضرب است، نوعی از نواختن ضرب که در زورخانه معمول است، نوعی از اشغال صوفیان. (آنندراج) ، کنایه از تراشیدن موی ریش و بروت و ابرو که بعضی قلندران کنند. (آنندراج). و چهار ضرب ابدال نیز همین است. (آنندراج) :
در چارضرب، ابدال، ابرو تراشد از رو
تا هیچکس نگوید بالای چشمت ابرو.
ابراهیم ادهم (از آنندراج).
مه تازه گدای شرق و غرب است
در زیر تراش چارضرب است.
زلالی (از آنندراج).
- لعن چارضرب، نوعی لعن که شیعیان متعصب کنند.
، حساس هوشیار مانند برده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا