- چنانچه
- آنطور آنسان بطوری که: (و این بنده مدت دولت هر قوم چنانچه در تواریخ یافته) (تاریخ گزیده) : (در اجرا حکم سیاست بروی از زبان بریدن و میل کشیدن چنانچه اعتبار تمامت غمازان و مفسدان و مستخر جان گردد) (ترجمه محاسن اصفهان)، از ادات شرط و تعلیق اگر: (چنانچه راستکار باشی رستگار شوی) یا اگر چنانچه. اگر مثلا اگر (اگر چنانچه پسندیده است فمرحبا و اگر بخلاف این فرمانی بود در عهده شکستن نباشم که فرمان سلطان باضطرار لازم بود) (مجموعه مکاتیب غزالی)
معنی چنانچه - جستجوی لغت در جدول جو
- چنانچه
- آن طور، آن سان، به طوری که، بنابرآنچه، اگر، در صورتی که، چون آنچه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بطریقی که، بطوری که، بصورتیکه، بقسمی که، بدانگونه که
کرپک کیوسک تخته نیمکت دو کانچه سکوی سرا
زبان کوچک، فلسهای بسیار کوچکی که در بغل هر یک از گلهای گیاهان تیره غلات در بالای زبانک قرار دارد
پاتیل کوچک
کمی از خوردنی داده شده
همچنانکه، مثل
کوزه سر تنگ شکم فراخ که در آن شراب کنند ابریق شراب صراحی
فشار داده شده عصاره گرفته
انبان کوچک انبانک
منی خود بینی خودخواهی
سفره کوچک خوان کوچک، طبق چوبین کوچک که در آن شیرینی میوه یا جهاز عروس گذارند و بر روی سر حمل کنند، طبقی که در آن انواع شیرینی را بترتیب خاص چینند و جمله هایی مبنی بر تبریک و تهنیت نویسند و در مجلس عقد در اطاق عروس گذارند
سیلی لطمه، کوهه موجه دریا
پنگان کوچک فنجان کوچک فنجانه قیف
با دست زدن به صورت هنگام مصیبت و دلتنگی حربه آتشی کوچک دستی از هر نوعی که باشد حربه آتشی کوچک دستی از هر نوعی که باشد
پاتیل یا دیگ کوچک دهان گشاد
سلاح گرم کوچک دستی، تس، چپله، توانچه، طپانچه، لطم، چپّات، لطام
لطمه
سیلی، ضربه ای با کف دست و انگشتان به صورت کسی، چک، توگوشی، کشیده، لت، کاز، سرچنگ، صفعهبرای مثال زنم چندان تپانچه بر سر و روی / که یارب یاربی خیزد ز هر موی (نظامی۲ - ۱۵۱)
لطمه
سیلی، ضربه ای با کف دست و انگشتان به صورت کسی، چک، توگوشی، کشیده، لت، کاز، سرچنگ، صفعه
ویژگی حیوانی که به چرا برده شده، زمینی که گیاه و علف آن را حیوانات علف خوار چرا کرده و خورده باشند
تپانچه، سلاح گرم کوچک دستی، سیلی، لطمه، تس، چپله، توانچه، لطم، چپّات، لطام
طبق چوبی یا فلزی چهارگوش که در آن میوه، شیرینی یا چیزی دیگر گذاشته و بر روی سر از جایی به جای دیگر می برند
تپانچه، سلاح گرم کوچک دستی، سیلی، لطمه، تس، چپله، طپانچه، لطم، چپّات، لطام
ویژگی آنچه فشرده شده، ویژگی چیزی که با فشار، آب آن را گرفته باشند
مانند، مثل، همان گونه که، همان سان که، چنان چون
به طوری که، آن سان که، آن طورکه مانند آن که، چون آن که
سیلی، چک، تو گوشی
نادرست نویسی توانچه نمایش ستمگرانه ای از توان و زور
کمان کوچک
((خا چِ))
فرهنگ فارسی معین
خوان کوچک، طبق چوبین کوچک که در آن شیرینی، میوه یا جهاز عروس گذارند و بر روی سر حمل کنند