تپانچه باشد. (فرهنگ جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی) (از شرفنامۀ منیری). بر وزن و معنی طپانچه است که به عربی لطمه گویند. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به تپانچه و طپانچه شود
سفره کوچک خوان کوچک، طبق چوبین کوچک که در آن شیرینی میوه یا جهاز عروس گذارند و بر روی سر حمل کنند، طبقی که در آن انواع شیرینی را بترتیب خاص چینند و جمله هایی مبنی بر تبریک و تهنیت نویسند و در مجلس عقد در اطاق عروس گذارند
سلاح گرم کوچک دستی، تَس، چَپله، تَوانچه، طَپانچه، لَطم، چَپّات، لِطام لَطمه سیلی، ضربه ای با کف دست و انگشتان به صورت کسی، چَک، توگوشی، کِشیده، لَت، کاز، سَرچَنگ، صَفعِه برای مِثال زنم چندان تپانچه بر سر و روی / که یارب یاربی خیزد ز هر موی (نظامی۲ - ۱۵۱)