جدول جو
جدول جو

معنی چلونک - جستجوی لغت در جدول جو

چلونک
گیاهی که ساقۀ راست و بلند نداشته باشد و شاخه های آن روی زمین بیفتد مانند بوتۀ کدو، خربزه، خیار و مانند آن
جلونک، جلنگ، بیاره، بیاج
تصویری از چلونک
تصویر چلونک
فرهنگ فارسی عمید
چلونک
(چَ نَ)
دهی از دهستان پسکوه بخش قاین شهرستان بیرجند که در 72 هزارگزی جنوب باختری قاین و 41 هزارگزی باختر راه شوسۀ عمومی قاین به بیرجند واقع است. جلگه و گرمسیر است و 141 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و قنات. محصولش غلات. شغل اهالی زراعت، مالداری و قالیچه بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
چلونک
بوته خربزه و هندوانه و مانند آنها بیاره، تخم خربزه و گل آن
تصویری از چلونک
تصویر چلونک
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جلونک
تصویر جلونک
گیاهی که ساقۀ راست و بلند نداشته باشد و شاخه های آن روی زمین بیفتد مانند بوتۀ کدو، خربزه، خیار و مانند آن
جلنگ، چلونک، بیاره، بیاج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چلانک
تصویر چلانک
سرگین گردان، حشره ای سیاه و پردار، بزرگ تر از سوسک های خانگی که در بیابان های گرم پیدا می شود و بیشتر روی سرگین حیوانات می نشیند و آنرا با چرخاندن حمل میکند، سرگین غلتان، سرگین گردانک، خروک، خبزدو، خبزدوک، خزدوک، کوزدوک، چلاک، کستل، گوگار، گوگال، تسینه گوگال، گوگردانک، بالش مار، کوز، جعل، قرنبا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آلونک
تصویر آلونک
خانۀ کوچک، خانۀ کوچک موقت که از چوب و مصالح کم دوام بسازند، کومه، کلبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بلونک
تصویر بلونک
شمشیر چوبی
فرهنگ فارسی عمید
(نَ)
خانه خرد و بی ثبات و بی سامان. کوخ. کوخچه. کومه
لغت نامه دهخدا
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’از قرای قدیم النسق ناحیۀ برا کوه قاینات است که تقریباً 1100 تن سکنه دارد’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 259)
لغت نامه دهخدا
(چَ)
ریسمانی است که برگردن اسبان بندند. (برهان) (از جهانگیری) (از رشیدی) (انجمن آ را) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). عنان اسب. فسار. افسار. اوسار، (در تداول روستائیان فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه). جلو. پالهنگ و رجوع به جلو شود، رسنی که به گردن آسیا بندند. (شرفنامۀ منیری). و رجوع به چلوک شود
لغت نامه دهخدا
(چُ)
ریسمانی که چون آن را بر چرخ آسیابندند چرخ از گردش بازمیماند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چِلْ وَ)
دهی از دهستان مرکزی بخش آستارای شهرستان اردبیل که در 15 هزارگزی جنوب آستارا، بر سر راه شوسۀ آستارا به انزلی واقع است. محلی است جنگلی و مرطوب با هوای گرمسیری که 1481 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه و قنات. محصولش برنج، صیفی کاری و غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری و تهیۀ زغال از چوبهای جنگل و راهش شوسه است. این آبادی محل سکونت ایل چلوند می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(چُ / چَ نَ)
بازیی است که کوزه گردانک خوانند. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). بازیی است که آن را کوزه گردان نیز گویند. (جهانگیری) (رشیدی). یک نوع بازی مر کودکان را که کوزه گردانک نیز میگویند. (ناظم الاطباء) ، جانوری باشد که عرب جعل گویند. (برهان). جانوری است که آن را سرگین گردانک هم نامند و به تازی جعل گویند. (جهانگیری) (از رشیدی). جعل را نیز گفته اند. (انجمن آرا) (آنندراج). جعل و سرگین گردانک. (ناظم الاطباء). کرم سرگین که آن را ’خبزدوک’ و ’دیلمک’ و ’سرگین غلطانک’ و ’سرگین گردانک’ و ’سرگین غلطان’ و ’سرگین گردان’ و ’کشتک’ و ’گوی گردانک’ و ’گوی گردان’ نیز گویند و به تازیش جعل نامند وهندیان کیروره خوانند. (از شرفنامۀ منیری). چلاک
لغت نامه دهخدا
تصویری از چلوک
تصویر چلوک
ریسمانی است که بر گردن اسبان بندند عنان افسار
فرهنگ لغت هوشیار
بوته خربزه و هندوانه و خیار بنه خربزه و هندوانه و کدو و عشقه مانند آنها بیاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلونک
تصویر آلونک
خانه کوچک خانه کوچک کومه آلانک آلانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلوک
تصویر چلوک
((چَ))
ریسمانی است که بر گردن اسبان بندند، عنان، افسار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آلونک
تصویر آلونک
((نَ))
خانه کوچک
فرهنگ فارسی معین
بیغوله، جان پناه، زاغه، کلبه، کومه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
فک بی دندان، دندان کشیده
فرهنگ گویش مازندرانی