جدول جو
جدول جو

معنی چلمنی - جستجوی لغت در جدول جو

چلمنی
(چُ مَ)
در تداول عامه، به معنی گولی و سادگی و پخمگی است. فریب خوارگی. ابلهی. سفاهت. پفیوزی. و رجوع به چلمن شود
لغت نامه دهخدا
چلمنی
گولی پخمگی فریب خوارگی
تصویری از چلمنی
تصویر چلمنی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چمنی
تصویر چمنی
به رنگ چمن، سبز
فرهنگ فارسی عمید
(چَ)
دهی از دهستان جوانرود بخش پاوۀ شهرستان سنندج که در 20 هزارگزی جنوب خاوری پاوه و 4 هزارگزی باختر راه اتومبیل رو کرمانشاه به پاوه واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 156 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات، لبنیات، و توتون. شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ)
هر چیز سبزرنگ مانند چمن. (ناظم الاطباء). هر آنچه رنگی به سبزی چمن دارد، نوعی از رنگ سبز. (از آنندراج). رنگی به رنگ سبزه چمن: سبز چمنی، سایۀ سبزه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: از قرای بلوک رامجرد فارس است. (از مرآت البلدان ج 4 ص 267)
لغت نامه دهخدا
(چُ مَ)
چل. در تداول عامه، کسی که زود فریب خورد. گول. در اصطلاح عوام، مرادف پخمه و پپه و پفیوز است. فریب خوار. آنکه به فریب مال وی توان ستد. غیّی. نادان. سفیه. ابله. هپل هپو. ضعیف عقل. دبنگ. هالو. خل. و رجوع به پخمه و پپه و چل و چلمنی شود
لغت نامه دهخدا
(لَ)
لیمنوس. یکی از شمالی ترین جزایر بحر سفید، ملحق به آناطولی میان ساحل آناطولی و آینوروز به یک فاصله مساوی و در عین حال دماغۀ بلاوه که انتهای شمالی آن می باشد کمی قبل از 40 از خط عرض شمالی جای گرفته واز میان 23 از خط طولی شرقی میگذرد و دو خلیج پارادیس و مودروس از سمت شمال و جنوب به یکدیگر نزدیک گشته برزخی به شکل خورجین ترکی به وجود می آورد. طول آن از طرف مشرق به سوی مغرب به 34 و عرض آن از شمال به جنوب به 30هزار گز بالغ گردد و 47هزار گز مربع مساحت دارد و دارای 22000 تن سکنه است. مرکز آن نیز به لمنی موسوم و آن هم در ساحل غربی واقع شده است، ولی بومیان نام قاسترو (یعنی قلعه) به وی داده اند. نام قدیم آن میرینه است و در ساحل شرقی آن در میان دو خلیج قوکیتو و مودروس باز به نام مودروس و آغریونیسی سه قصبۀ کوچک هست. مدتهای مدید به صورت یک قضا اداره میشده، ولی بعدها جزیره امروزی را با جزایر بوزجه آطه و بوزبابا آیوستراتی متصل ساخته و سنجاقی، ملحق به جزایر تشکیل داده اند. جزیره لمنی اصلاً یک قضا محسوب میشود. و از 17 قریه ناحیه ای موسوم به موندروس تشکیل یافته و جزیره بوزبابا از جزایر سه گانه دیگر به شکل یک ناحیه ملحق به مرکز لوا درآمده و دو جزیره امروز و بوزجه آطه در شکل یک قضا اداره میشوند. کلیۀ سنجاق را 3 قضا و 2 ناحیه و 41 قریه است. این جزیره از اراضی برکانی تشکیل شده تل های مرتفع سیصد و چهارصد متری و موادّ کثیرۀ برکانی حکایت دارند که وقتی آتشفشانی در این جزیره بوده است. نهری در این سرزمین دیده نمیشود، ولی چشمه ها و آبهای گرم فراوان دارد. لمنی خاک حاصلخیزی دارد و جو و حبوبات دیگر و انگور وانجیر آنجا به دست می آید. جنگل ندارد، ولی دارای چراگاههای خوبی است. در زمان سلطان محمدخان ثانی این جزیره از وندیکها گرفته شد. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از چلمن
تصویر چلمن
کسی که زود فریب خورد پخمه پیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلمن
تصویر چلمن
((چُ مَ))
گول، پخمه، بی دست و پا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چلمن
تصویر چلمن
بی عرضه
فرهنگ واژه فارسی سره
بی حال، بی دست وپا، دست وپاچلفتی، سست، سست عنصر، نالایق
متضاد: زبروزرنگ، ابله، بله، پخمه، کم عقل، کانا
متضاد: باهوش، عاقل
فرهنگ واژه مترادف متضاد