دهی است از دهستان سیریک بخش میناب شهرستان بندرعباس، در 26هزارگزی جنوب میناب واقع است و 400 تن سکنه دارد. آبش از چاه، محصولش غلات و خرما، شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان سیریک بخش میناب شهرستان بندرعباس، در 26هزارگزی جنوب میناب واقع است و 400 تن سکنه دارد. آبش از چاه، محصولش غلات و خرما، شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان میاندورود بخش مرکزی شهرستان ساری که در 16 هزارگزی جنوب خاوری نکا واقع است. کوهستانی و معتدل و دارای جنگل است و 410 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و رود خانه محلی. محصولش غلات، برنج، پنبه و صیفی. شغل اهالی زراعت است و راه فرعی به نکا دارد. در این آبادی ایستگاه حمل چوب قرار دارد و قراء کسمینان و کیان خیل جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان میاندورود بخش مرکزی شهرستان ساری که در 16 هزارگزی جنوب خاوری نکا واقع است. کوهستانی و معتدل و دارای جنگل است و 410 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و رود خانه محلی. محصولش غلات، برنج، پنبه و صیفی. شغل اهالی زراعت است و راه فرعی به نکا دارد. در این آبادی ایستگاه حمل چوب قرار دارد و قراء کسمینان و کیان خیل جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان شوراب، بخش اردل شهرستان شهرکرد که در 90 هزارگزی شمال باختری اردل، وصل براه کوه رنگ واقع است. کوهستانی ومعتدل است و 21 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات، عدس، کتیرا، پشم، روغن و گزانگبین. شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان جاجیم بافی و راهش مالرو است. تونل کوهرنگ در فاصله 2هزارگزی این آبادی ساخته شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی است از دهستان شوراب، بخش اردل شهرستان شهرکرد که در 90 هزارگزی شمال باختری اردل، وصل براه کوه رنگ واقع است. کوهستانی ومعتدل است و 21 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات، عدس، کتیرا، پشم، روغن و گزانگبین. شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان جاجیم بافی و راهش مالرو است. تونل کوهرنگ در فاصله 2هزارگزی این آبادی ساخته شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
پستی. حقارت. (ناظم الاطباء). فرومایگی. دنائت، بی حمیتی. بی غیرتی. بی مروتی. بی رگی. بی تعصبی. ناجوانمردی: ز نامردی و خواب ایرانیان برآشفت رستم چو شیر ژیان. فردوسی. نشاندند حرم ها را (حرم سلطان محمد محمودغزنوی را هنگام بردن به قلعۀ مندیش) در عماری ها... و بسیاری نامردی رفت در معنی تفتیش و زشت گفتندی. (تاریخ بیهقی ص 67). ای بدل کرده دین به نامردی چند از این نان و چند از این خوردی. سنائی. گفت هیهات خون خود خوردی این چه نااهلی است و نامردی. سعدی. از آن بی حمیت بباید گریخت که نامردیش آب مردم بریخت. سعدی. ، جبن. ترس. (ناظم الاطباء). دلیری و مردانگی نداشتن: در حلقۀ کارزار جان دادن بهتر که گریختن به نامردی. سعدی. ، عنن. نزدیکی با زن نتوانستن. (ناظم الاطباء). عنانه. عنینه. تعنینه. (از منتهی الارب). مردی نداشتن. از انجام دادن وظایف شوهری و زناشوئی عاجز بودن
پستی. حقارت. (ناظم الاطباء). فرومایگی. دنائت، بی حمیتی. بی غیرتی. بی مروتی. بی رگی. بی تعصبی. ناجوانمردی: ز نامردی و خواب ایرانیان برآشفت رستم چو شیر ژیان. فردوسی. نشاندند حرم ها را (حرم سلطان محمد محمودغزنوی را هنگام بردن به قلعۀ مندیش) در عماری ها... و بسیاری نامردی رفت در معنی تفتیش و زشت گفتندی. (تاریخ بیهقی ص 67). ای بدل کرده دین به نامردی چند از این نان و چند از این خوردی. سنائی. گفت هیهات خون خود خوردی این چه نااهلی است و نامردی. سعدی. از آن بی حمیت بباید گریخت که نامردیش آب مردم بریخت. سعدی. ، جبن. ترس. (ناظم الاطباء). دلیری و مردانگی نداشتن: در حلقۀ کارزار جان دادن بهتر که گریختن به نامردی. سعدی. ، عنن. نزدیکی با زن نتوانستن. (ناظم الاطباء). عَنانه. عنینه. تعنینه. (از منتهی الارب). مردی نداشتن. از انجام دادن وظایف شوهری و زناشوئی عاجز بودن
چوب گنده و مضبوطی که پس در بسته گذارند. (ناظم الاطباء). از بعضی ثقاه مسموع است که دو چوبی است سوراخ کرده بر پشت در بردو تختۀ در نصب کنند و چوبی دیگر در آن اندازند برای استحکام. (از آنندراج). کلون. کلید: چل مرد در سرای سنبل خان اند جمعی که به هند راندۀ ایرانند. سلیم (از آنندراج). ، در اصطلاح اهالی فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه پایه، و ستونی از خشت و گل است که پشت دیوار شکسته برآرند و بدان وسیله موقتاً دیوار را از سقوط نگهدارند. ستونی از سنگ و خشت و گل که به شکل ’گونیا’ پشت دیوار شکسته یا کج شده طوری بنا کنند که دیوار برضلع عمودی ’گونیا’ تکیه دارد و قاعده گونیا مماس برزمین است
چوب گنده و مضبوطی که پس در بسته گذارند. (ناظم الاطباء). از بعضی ثقاه مسموع است که دو چوبی است سوراخ کرده بر پشت در بردو تختۀ در نصب کنند و چوبی دیگر در آن اندازند برای استحکام. (از آنندراج). کلون. کلید: چل مرد در سرای سنبل خان اند جمعی که به هند راندۀ ایرانند. سلیم (از آنندراج). ، در اصطلاح اهالی فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه پایه، و ستونی از خشت و گل است که پشت دیوار شکسته برآرند و بدان وسیله موقتاً دیوار را از سقوط نگهدارند. ستونی از سنگ و خشت و گل که به شکل ’گونیا’ پشت دیوار شکسته یا کج شده طوری بنا کنند که دیوار برضلع عمودی ’گونیا’ تکیه دارد و قاعده گونیا مماس برزمین است
دهی از دهستان چمچال، بخش صحنۀ شهرستان کرمانشاهان. سکنۀ آن 350 تن. آب آن از رود خانه گاماسیاب و محصول آن غلات، حبوب، چغندرقند و توتون است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی از دهستان چمچال، بخش صحنۀ شهرستان کرمانشاهان. سکنۀ آن 350 تن. آب آن از رود خانه گاماسیاب و محصول آن غلات، حبوب، چغندرقند و توتون است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)