دلسردی دلسردی حالت دل سرد. دل سرد بودن. یأس. نومیدی. ناامیدی. آریغ، بی شوقی. بی رغبتی. افسردگی. رجوع به دلسرد شود لغت نامه دهخدا
دلسردی دلسردی افسردگی، بی رغبتی، حرمان، سردی، ناامیدی، وازدگی، یاسمتضاد: امیدواری فرهنگ واژه مترادف متضاد
دلسرد دلسرد مقابلِ دلگرم، افسرده، ناامید، مایوس، کسی که شوق و رغبت به کاری نداشته باشد فرهنگ فارسی عمید
دسردی دسردی دهی است از دهستان باباجانی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان. واقع در 16هزارگزی شمال باختری ده شیخ، با 150 تن سکنه. آب آن از چشمه و رودخانه تأمین می شود و راه آن مالرو است. ساکنین آن از طایفۀ باباجانی هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5) لغت نامه دهخدا