گیاهی است ترش که در آشها اندازند. (آنندراج) گیاهی ترش که در آشها کنند و ترشک نیز گویند. (ناظم الاطباء) : بود آش دیگش ز روی ترش که هرگز نخورده ست غیر از چلش. طاهر وحید (از آنندراج)
گیاهی است ترش که در آشها اندازند. (آنندراج) گیاهی ترش که در آشها کنند و ترشک نیز گویند. (ناظم الاطباء) : بود آش دیگش ز روی ترش که هرگز نخورده ست غیر از چلش. طاهر وحید (از آنندراج)
غلۀ پاک کرده، انبار غلۀ پاک کرده، برای مثال بی سبب مر بحر را بشکافتند / بی زراعت چاش گندم یافتند (مولوی - ۴۳۳)، می کشد آن دانه را با حرص و بیم / که نمی بیند چنان چاش کریم (مولوی - ۸۷۹)
غلۀ پاک کرده، انبار غلۀ پاک کرده، برای مِثال بی سبب مر بحر را بشکافتند / بی زراعت چاش گندم یافتند (مولوی - ۴۳۳)، می کشد آن دانه را با حرص و بیم / که نمی بیند چنان چاش کریم (مولوی - ۸۷۹)
نخ تابیده، نخی که از تارهای باریک تابیده شود، زه کمان روز چهلم وقوع امری، ایامی در تابستان و زمستان که اوج شدت گرما یا سرماست، کنایه از مکان خلوتی که صوفیان در آن به ریاضت می پردازند، در تصوف چهل روزی که صوفیان در آن به ریاضت و عبادت می پردازند چلّۀ تابستان: چهل روز اول تابستان، کنایه از موسم شدت گرما چلّۀ زمستان: چهل روز اول زمستان (از اول دی تا دهم بهمن)، کنایه از موسم شدت سرما چلّۀ کوچک: بیست روز پس از چلۀ اول زمستان، از دهم بهمن تا آخر بهمن چلّه گرفتن: در تصوف مدت چهل روز در گوشه ای به سر بردن و به ذکر و عبادت مشغول شدن، خواندن ذکر و دعاهایی به مدت چهل روز برای گرفتن حاجت، مراسم روز چهلم فوت کسی را در سر خاک او برگزار کردن چلّه نشستن: کنایه از خانه نشین شدن، دوری کردن از معاشرت با مردم، در تصوف مدت چهل روز به آداب چله نشینان در کنجی معتکف شدن و به ریاضت و عبادت پرداختن
نخ تابیده، نخی که از تارهای باریک تابیده شود، زه کمان روز چهلم وقوع امری، ایامی در تابستان و زمستان که اوج شدت گرما یا سرماست، کنایه از مکان خلوتی که صوفیان در آن به ریاضت می پردازند، در تصوف چهل روزی که صوفیان در آن به ریاضت و عبادت می پردازند چِلّۀ تابستان: چهل روز اول تابستان، کنایه از موسم شدت گرما چِلّۀ زمستان: چهل روز اول زمستان (از اول دی تا دهم بهمن)، کنایه از موسم شدت سرما چِلّۀ کوچک: بیست روز پس از چلۀ اول زمستان، از دهم بهمن تا آخر بهمن چِلّه گرفتن: در تصوف مدت چهل روز در گوشه ای به سر بردن و به ذکر و عبادت مشغول شدن، خواندن ذکر و دعاهایی به مدت چهل روز برای گرفتن حاجت، مراسم روز چهلم فوت کسی را در سر خاک او برگزار کردن چِلّه نشستن: کنایه از خانه نشین شدن، دوری کردن از معاشرت با مردم، در تصوف مدت چهل روز به آداب چله نشینان در کنجی معتکف شدن و به ریاضت و عبادت پرداختن
شخصی که از کسی منتفع شده و به همین توقع همیشه پیرامون او می گردد. (ناظم الاطباء). چشته خور. آنکه چون یک یا دو بار از کسی محبت یا منفعتی بیند، پیوسته چشمداشت تکرار و توقعمهربانیها و سودرسانی های بسیار دارد. و رجوع به چشته خور شود، دل آزرده و دل آزار و رنجور. (ناظم الاطباء) ، آویزان. (ناظم الاطباء)
شخصی که از کسی منتفع شده و به همین توقع همیشه پیرامون او می گردد. (ناظم الاطباء). چشته خور. آنکه چون یک یا دو بار از کسی محبت یا منفعتی بیند، پیوسته چشمداشت تکرار و توقعمهربانیها و سودرسانی های بسیار دارد. و رجوع به چشته خور شود، دل آزرده و دل آزار و رنجور. (ناظم الاطباء) ، آویزان. (ناظم الاطباء)
دو پارچه چوب که اطفال بدان بازی کنند یکی بقدر سه وجب و دیگری بمقدار یک قبضه و هر دو سر چوب کوچک میباشد. کفچه دیگ کفگیر، انگشت وسطی بنصر. طناب ابریشمی، کلافه (ریسمان ابریشم)، کاسه چوبین، دلو برای آب کشیدن
دو پارچه چوب که اطفال بدان بازی کنند یکی بقدر سه وجب و دیگری بمقدار یک قبضه و هر دو سر چوب کوچک میباشد. کفچه دیگ کفگیر، انگشت وسطی بنصر. طناب ابریشمی، کلافه (ریسمان ابریشم)، کاسه چوبین، دلو برای آب کشیدن
طعمه خوار نواله خور، چاشنی خور، کسی که چون یکباره مزه چیزی را چشد همواره آرزوی آنرا کند، هر حیوان اعم از درنده و پرنده که او را طعام اندک دهند تا رام شود، رشوه خوار
طعمه خوار نواله خور، چاشنی خور، کسی که چون یکباره مزه چیزی را چشد همواره آرزوی آنرا کند، هر حیوان اعم از درنده و پرنده که او را طعام اندک دهند تا رام شود، رشوه خوار