جدول جو
جدول جو

معنی چقو - جستجوی لغت در جدول جو

چقو
(چَ)
همان چاقو است. (از آنندراج). تلفظی از ’چاقو’ در بعضی لهجه ها. آلتی تیز و برنده، دارای دسته و تیغه که اقسام کوچک و بزرگ دارد و بعضی اشخاص نیز نوعی از آن را با خود دارند. (در اصطلاح اهالی فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه) و رجوع به چاقو شود
لغت نامه دهخدا
چقو
آلتی مرکب از تیغه فولادین و دسته های چوبین و آن برای بریدن و تراشیدن بکار رود
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چلو
تصویر چلو
برنج پخته و آبکش شده که آن را با خورش یا کباب می خورند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چچو
تصویر چچو
پستان زن یا حیوان ماده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چاقو
تصویر چاقو
وسیله ای کوچک برای بریدن و تراشیدن که دارای دسته و تیغۀ تیز است و گاهی تیغۀ آن تا می شود و لبه اش در دسته فرو می رود
چاقو انداختن: با چاقو زخمی کردن، چاقو زدن
چاقو خوردن: مورد اصابت چاقو قرار گرفتن
چاقو زدن: با چاقو زخمی کردن
چاقو کشیدن: تهدید کردن با چاقو هنگام نزاع
چاقوی ضامن دار: نوعی چاقو با دکمه یا فنر که با فشار دادن آن تیغۀ چاقو از دسته خارج می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چغو
تصویر چغو
جغد، پرنده ای وحشی و حرام گوشت با چهرۀ پهن و چشم های درشت، پاهای بزرگ و منقار خمیده که در برخی از انواع آن در دو طرف سرش دو دسته پر شبیه شاخ قرار دارد، بیشتر در ویرانه ها و غارها به سر می برد و شب ها از لانۀ خود خارج می شود و موش های صحرایی و پرندگان کوچک را شکار می کند به شومی و نحوست معروف است، مرغ حق، آکو، هامه، کول، کلک، کوکن، کلیک، کوف، پسک، بوف، کنگر، شباویز، پژ، مرغ بهمن، مرغ شباویز، مرغ شب آویز، بوم، پشک، پش، بیغوش، چوگک، اشوزشت، کوچ، بایقوش برای مثال اگر بازی اندر چغو کم نگر / وگر باشه ای سوی بطّان مپر (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۱۰۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چپو
تصویر چپو
غارت، یغما، چپاول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چتو
تصویر چتو
پرده، تجیر، برای مثال دگر ریاحین چون دختران دامن کش / گرفته گرد خواتین گل زرشک چتو (نزاری - رشیدی - چتو)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چنو
تصویر چنو
مانند او، برای مثال از آن کز تو ترسد بترس ای حکیم / و گر با چنو صد برآیی به جنگ (سعدی - ۶۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چاو
تصویر چاو
پول کاغذی در دورۀ مغول، اسکناس
بانگ کردن و نالیدن، چاویدن
چاوچاو: سر و صدای پرنده به هنگام خطر
فرهنگ فارسی عمید
(حَقْوْ)
نام آبی بدوازده میلی واقصه و بدانجا چاهی بعمق پنجاه قامت آدمی با آبی کم و غلیظ و بدانجا آثار ویران حوض و قصری است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
انتظار کردن کسی را و حفظ و نگاهبانی وی نمودن. (منتهی الارب). بقاوه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به بقاوه شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
زدن بر تهیگاه، دردمند شدن از تهیگاه. رسیدن چیزی به پهلو، درد گرفتن شکم از خوردن گوشت،
{{اسم}} آبگاه. تهیگاه، و آن دو باشد. قطن. پهنه (یعنی پنج مهرۀ کمرگاه) . صاحب ذخیرۀ خوارزمشاهی گوید: سوم از مهره ها، مهره های کمرگاه است و به تازی آن جایگاه را قطن گویند و حقو گویند و عدد آن پنج است - انتهی. جایگاه ازار بستن. (منتهی الارب). جای ازار بستن از میان پهلو. جای بستن ازار. بستن گاه ازار. میان مردم وازار. و آنجا که بند ازار بود. (مهذب الاسماء). ازاریا جای ازار بستن از میان. ج، احق. احقاء، حقاء، حقی، جای درشت و بلند از سیل. موضع درشت بلندشده از سیل. ج، حقاء، جای پر از تیر، دو کرانۀ پشته. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چُ)
چغو و چغوک که گنجشک باشد. چقک. (در اصطلاح اهالی فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه). و رجوع به چغو و چغوک شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از چغو
تصویر چغو
گنجشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشو
تصویر چشو
کلمه ای که خر را گویند تا بایستد چش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقو
تصویر رقو
ریگ، توده گرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چسو
تصویر چسو
آنکه چس بسیار کند کسی که فسوه بسیار دهد
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی اسکناس، گونه ای از چرم که نخستین بار در کشور چین معمول گردید، و بانگ و صدای ناله و زاری
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی از کارد و مانند آن، آلت بریدن چیزها دارای دسته و تیغه تیز است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چچو
تصویر چچو
پستان (زن یا جانور ماده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چپو
تصویر چپو
تاخت و تاراج و یغما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لقو
تصویر لقو
کژ دهان گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طقو
تصویر طقو
شتابروی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چنو
تصویر چنو
مانند او مثل او
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلو
تصویر چلو
غذایی که از برنج سازند و با خورشها خورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چقر
تصویر چقر
ترکی میخانه شرابخانه میخانه میکده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقو
تصویر حقو
تهیگاه، کرانه
فرهنگ لغت هوشیار
پول کاغذی که در زمان سلطنت گیخاتوخان پادشاه مغولی ایران در سال 693 ه.ق. معمول گردید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چپو
تصویر چپو
((چَ پَ یا پُ))
یغما، تاراج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چقر
تصویر چقر
((چَ قَ))
شرابخانه، میخانه، میکده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چنو
تصویر چنو
((چُ))
چون او، مانند او، مثل او
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چلو
تصویر چلو
((چُ یا چِ لُ))
برنج پخته و آبکش شده که با خورش خورند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چچو
تصویر چچو
((چُ))
پستان (زن یا جانور ماده)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چاقو
تصویر چاقو
آلتی مرکب از تیغه فولادین که به دسته ای وصل است و آن برای بریدن و تراشیدن به کار رود
چاقو بی دسته ساختن: کنایه از کار ناتمام و بی ارزش کردن
فرهنگ فارسی معین