گودال استوانه ای شکلی که برای رسیدن به آب و نفت یا ریختن فاضلاب در زمین حفر می کنند، قلیب، بئر، برای مثال چون ز چاهی می کنی هر روز خاک / عاقبت اندر رسی در آب پاک (مولوی - ۵۲۱) چاه زدن: حفر کردن چاه چاه زنخ: کنایه از فرورفتگی کوچکی در میان چانه، برای مثال در خم زلف تو آویخت دل از چاه زنخ / آه کز چاه برون آمد و در دام افتاد (حافظ - ۲۳۰) چاه زنخدان: کنایه از فرورفتگی کوچکی در میان چانه، چاه زنخ، برای مثال ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی / هر جا که روی زود پشیمان به درآیی (حافظ - ۹۸۶) چاه ویل: چاهی بی انتها در جهنم
گودال استوانه ای شکلی که برای رسیدن به آب و نفت یا ریختن فاضلاب در زمین حفر می کنند، قلیب، بئر، برای مِثال چون ز چاهی می کنی هر روز خاک / عاقبت اندر رسی در آب پاک (مولوی - ۵۲۱) چاه زدن: حفر کردن چاه چاهِ زنخ: کنایه از فرورفتگی کوچکی در میان چانه، برای مِثال در خم زلف تو آویخت دل از چاه زنخ / آه کز چاه برون آمد و در دام افتاد (حافظ - ۲۳۰) چاهِ زنخدان: کنایه از فرورفتگی کوچکی در میان چانه، چاه زنخ، برای مِثال ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی / هر جا که روی زود پشیمان به درآیی (حافظ - ۹۸۶) چاه ویل: چاهی بی انتها در جهنم
واژگون، کسی که بیشتر با دست چپ کار می کند، چپ دست چپه شدن: واژگون شدن، وارون شدن، کنایه از خوابیدن، چپه کردن چپه کردن: واژگون شدن، وارون شدن، کنایه از خوابیدن
واژگون، کسی که بیشتر با دست چپ کار می کند، چپ دست چپه شدن: واژگون شدن، وارون شدن، کنایه از خوابیدن، چپه کردن چپه کردن: واژگون شدن، وارون شدن، کنایه از خوابیدن
نخ تابیده، نخی که از تارهای باریک تابیده شود، زه کمان روز چهلم وقوع امری، ایامی در تابستان و زمستان که اوج شدت گرما یا سرماست، کنایه از مکان خلوتی که صوفیان در آن به ریاضت می پردازند، در تصوف چهل روزی که صوفیان در آن به ریاضت و عبادت می پردازند چلّۀ تابستان: چهل روز اول تابستان، کنایه از موسم شدت گرما چلّۀ زمستان: چهل روز اول زمستان (از اول دی تا دهم بهمن)، کنایه از موسم شدت سرما چلّۀ کوچک: بیست روز پس از چلۀ اول زمستان، از دهم بهمن تا آخر بهمن چلّه گرفتن: در تصوف مدت چهل روز در گوشه ای به سر بردن و به ذکر و عبادت مشغول شدن، خواندن ذکر و دعاهایی به مدت چهل روز برای گرفتن حاجت، مراسم روز چهلم فوت کسی را در سر خاک او برگزار کردن چلّه نشستن: کنایه از خانه نشین شدن، دوری کردن از معاشرت با مردم، در تصوف مدت چهل روز به آداب چله نشینان در کنجی معتکف شدن و به ریاضت و عبادت پرداختن
نخ تابیده، نخی که از تارهای باریک تابیده شود، زه کمان روز چهلم وقوع امری، ایامی در تابستان و زمستان که اوج شدت گرما یا سرماست، کنایه از مکان خلوتی که صوفیان در آن به ریاضت می پردازند، در تصوف چهل روزی که صوفیان در آن به ریاضت و عبادت می پردازند چِلّۀ تابستان: چهل روز اول تابستان، کنایه از موسم شدت گرما چِلّۀ زمستان: چهل روز اول زمستان (از اول دی تا دهم بهمن)، کنایه از موسم شدت سرما چِلّۀ کوچک: بیست روز پس از چلۀ اول زمستان، از دهم بهمن تا آخر بهمن چِلّه گرفتن: در تصوف مدت چهل روز در گوشه ای به سر بردن و به ذکر و عبادت مشغول شدن، خواندن ذکر و دعاهایی به مدت چهل روز برای گرفتن حاجت، مراسم روز چهلم فوت کسی را در سر خاک او برگزار کردن چِلّه نشستن: کنایه از خانه نشین شدن، دوری کردن از معاشرت با مردم، در تصوف مدت چهل روز به آداب چله نشینان در کنجی معتکف شدن و به ریاضت و عبادت پرداختن
یک مرغابی. (ناظم الاطباء). یکی بط یستوی فیه المذکر و المؤنث و لیست الهاء للتأنیث و انما هی لواحد من جنس. (منتهی الارب). یکی بط خواه نر و خواه ماده. ج، بطاط. معرب بت مذکر و مؤنث در وی یکسان است مانند حمامه و دجاجه تادر آن علامت تأنیث نیست بلکه برای وحدت است و عرب اوز گویند و بط بدون تا مستعمل فارسیان است. (آنندراج). و رجوع به بط و المعرب جوالیقی ص 64 شود، منزل ریش سفید. (ناظم الاطباء). و رجوع به بطریکیه شود
یک مرغابی. (ناظم الاطباء). یکی بط یستوی فیه المذکر و المؤنث و لیست الهاء للتأنیث و انما هی لواحد من جنس. (منتهی الارب). یکی بط خواه نر و خواه ماده. ج، بطاط. معرب بت مذکر و مؤنث در وی یکسان است مانند حمامه و دجاجه تادر آن علامت تأنیث نیست بلکه برای وحدت است و عرب اوز گویند و بط بدون تا مستعمل فارسیان است. (آنندراج). و رجوع به بط و المعرب جوالیقی ص 64 شود، منزل ریش سفید. (ناظم الاطباء). و رجوع به بطریکیه شود
استخوان زنخ فک اسفل ذقن. دانه ای که مرغ از زمین برچیند و بخورد، هر طبقه از دیوار گلی، دیوار گلی، قسمتی از ساختمان پوسته جامد کره زمین که دارای ساختمان مشابه از لحاظ مواد ترکیبی است و آثار و بقایای فسیل شناسی آن مربوط بیک زمانست طبقه زمین
استخوان زنخ فک اسفل ذقن. دانه ای که مرغ از زمین برچیند و بخورد، هر طبقه از دیوار گلی، دیوار گلی، قسمتی از ساختمان پوسته جامد کره زمین که دارای ساختمان مشابه از لحاظ مواد ترکیبی است و آثار و بقایای فسیل شناسی آن مربوط بیک زمانست طبقه زمین
کلمه ای که برای متوقف ساختن خر و استر گویند، (در زبان کودکان شیر خوار) خر الاغ، کلمه ای که عوام بصورت تحقیر یا دشنام گویند چون خواهند کسی را از تند رفتن باز دارند
کلمه ای که برای متوقف ساختن خر و استر گویند، (در زبان کودکان شیر خوار) خر الاغ، کلمه ای که عوام بصورت تحقیر یا دشنام گویند چون خواهند کسی را از تند رفتن باز دارند
چهل روز بعد از زایمان، چهل روزی که درویشان در گوشه ای نشینند و به عبادت و ریاضت پردازند، چهلمین روز درگذشت کسی، اربعین (اعم از چهل روز یا چهل سال)، مدتی معین از فصل زمستان و فصل تابستان
چهل روز بعد از زایمان، چهل روزی که درویشان در گوشه ای نشینند و به عبادت و ریاضت پردازند، چهلمین روز درگذشت کسی، اربعین (اعم از چهل روز یا چهل سال)، مدتی معین از فصل زمستان و فصل تابستان