جدول جو
جدول جو

معنی چپه

چپه
واژگون، کسی که بیشتر با دست چپ کار می کند، چپ دست
چپه شدن: واژگون شدن، وارون شدن، کنایه از خوابیدن، چپه کردن
چپه کردن: واژگون شدن، وارون شدن، کنایه از خوابیدن
تصویری از چپه
تصویر چپه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با چپه

چپه

چپه
تخته ای دسته دار بهیات بیل که کشتی بانان کشتی را بدان رانند. -1 کسی که کارها بدست چپ انجام دهد، انحراف بیک سمت
فرهنگ لغت هوشیار

چپه

چپه
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’مزرعه ای است از مزارع بجنورد، که هوایش معتدل و جمعیتش چهار خانوار است و زراعتش از آب چشمه مشروب میشود’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 213)
لغت نامه دهخدا

چپه

چپه
کسی را گویند که پیوسته کارها را بدست چپ کند. (برهان) (آنندراج). کسی که با دست چپ کار میکند. (ناظم الاطباء). چپه دست. (ناظم الاطباء). چپ. چپ دست. اعسر. آنکه با دست چپ کار دست را کند. (شعوری). چپل. رجوع به چپ و چپ دست و چپه دست شود، آدمی و حیوان چلاق. (شعوری).
- اسب چپه، اسبی که هنگام گذشتن از جوی یا نهرآب پای چپ را جلوتر از پای راست بردارد. (شعوری)
لغت نامه دهخدا

چپه

چپه
تخته ای باشد دسته دار بهیأت بیل که کشتی بانان بدان کشتی رانند. (برهان) (آنندراج). تخته ای دسته دار بشکل بیل که کشتی بانان کشتی بدان رانند. (ناظم الاطباء). پارو. پاروی کشتی رانی، کف دست و مشت، کف زدن. (فرهنگ نظام). چپک زدن. تصفیق. تصفیح. زدن دست بر دست دیگر، نشانۀ شادی را. دست زدن. دستک زدن. چپک. رجوع به چپک و چپک زدن شود، یکنوع سگ شکاری. زغر. (شعوری). سگ شکاری درشت که شکارچی با آن شکار را می یابد. سگ زیرک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

چپه

چپه
دهی است از دهستان اوغاز بخش باجگیران شهرستان قوچان که در 30هزارگزی جنوب باختری باجگیران و 21هزارگزی باختر شوسۀ عمومی قوچان بباجگیران واقع شده. کوهستانی و سردسیر است و 388 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات، شغل اهالی زراعت و گله داری و بافتن قالیچه، گلیم و جوراب و راهش مالرو است. (ازفرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا