معنی چره - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با چره
چره
- چره
- پسر ساده و پسر امرد را گویند. (برهان) (آنندراج). پسر ساده روی و امرد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
چره
- چره
- آب جاری، مرض خوره، جذام، چرا، برای چه، زمینی پر آب یا مرطوب که علف هرز سطح آن را پوشش داده باشد، از توابع دهستان بابل کنار واقع در منطقه ی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی