جدول جو
جدول جو

معنی چشمخانه - جستجوی لغت در جدول جو

چشمخانه(چَ / چِ نَ / نِ)
خانه چشم و چشمدان. (آنندراج). چشمدان و حفره ای در استخوان پیشانی که چشم در آن قرار گرفته. (ناظم الاطباء). کاسۀ چشم. حدقۀ چشم. رجوع به چشمدان شود:
از بسکه ناکسیم و خجل شرم میکند
کز چشمخانه سر بدر آرد نگاه ما.
باقر کاشی (از آنندراج).
روزی که نبود آینۀ حسن در نظر
در چشمخانه رنگ برآرد نگاه ما.
قدس (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
چشمخانه
خانه چشم حفره ای که چشم در آن جا دارد کاسه چشم
تصویری از چشمخانه
تصویر چشمخانه
فرهنگ لغت هوشیار
چشمخانه((~. نِ))
خانه چشم، حفره ای که چشم در آن جا دارد، کاسه چشم
تصویری از چشمخانه
تصویر چشمخانه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چشم خانه
تصویر چشم خانه
خانۀ چشم، کاسۀ چشم، حفرهای که چشم در آن جا دارد، چشمدان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چاهخانه
تصویر چاهخانه
چاه، برای مثال چون به پایان چاهخانه رسید / مرغ گفتی به آشیانه رسید (نظامی - ۶۷۵)، ته چاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آش خانه
تصویر آش خانه
آشپزخانه، مطبخ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چاپخانه
تصویر چاپخانه
جای چاپ کردن اوراق و کتب، محلی با ماشین چاپ و دستگاه های حروف چینی برای چاپ کردن روزنامه و سایر اوراق، مطبعه
فرهنگ فارسی عمید
(چَ / چِ نَ/ نِ)
یک نوع داروئی که در مرهمهای چشم داخل میکنند. (ناظم الاطباء). ترکیبی از داروی چشم
لغت نامه دهخدا
تصویری از شش خانه
تصویر شش خانه
خیمه مدور چادر گرد، پرده سرا پرده
فرهنگ لغت هوشیار
پیک خانه پستخانه چار پار خانه: ایجادپست - اصل این عنوان دردولت قاجار از روی تخمه قدیم یا مخانه و چاپار... همی بود)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرمخانه
تصویر حرمخانه
محل زنان حرم حرمسرا فغستان
فرهنگ لغت هوشیار
اطاقی که تشت وآفتابه درآن گذارند، اطاق خواب، جامه خواب از توشک و لحاف و نهالی و مانندآن، مبرز مستراح
فرهنگ لغت هوشیار
خانه ای که از نی بوریا سازند خانه ای که بر در و پنجره آن خاز شتر بندند و آب بر آن پاشند تا نسیم خنک بدرون آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاوخانه
تصویر چاوخانه
دستگاه و محلی که تهیه چاو را بعهده داشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاپخانه
تصویر چاپخانه
مطبعه، محل چاپ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جامخانه
تصویر جامخانه
آئینه خانه
فرهنگ لغت هوشیار
((گَ. نِ))
محوطه ای برای پرورش گل و گیاه که بخشی از سقف و دیوارهایش شیشه ای است و دما و رطوبت آن نسبتاً ثابت نگه داشته می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یامخانه
تصویر یامخانه
((ن))
پست خانه، چاپارخانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شش خانه
تصویر شش خانه
خیمه، پرده، خیمه مدور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جامخانه
تصویر جامخانه
آیینه خانه، اطاقی که به دیوارهای آن آیینه نصب کرده باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تشتخانه
تصویر تشتخانه
((تَ نَ یا نِ))
اطاقی که تشت و آفتابه در آن گذارند، اطاق خواب، جامه خواب از توشک و لحاف و نهالی و مانند آن، مبرز، مستراح
فرهنگ فارسی معین
((نِ))
محلی برای عرضه چای و نوشیدنی های معمولی دیگر و غالباً به همراه قلیان و غذا به مشتریان در مکان های عمومی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دشمنانه
تصویر دشمنانه
Hostile
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دشمنانه
تصویر دشمنانه
hostile
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دشمنانه
تصویر دشمنانه
ostile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دشمنانه
تصویر دشمنانه
bermusuhan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دشمنانه
تصویر دشمنانه
vijandig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دشمنانه
تصویر دشمنانه
hostil
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دشمنانه
تصویر دشمنانه
wrogi
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دشمنانه
تصویر دشمنانه
hostil
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دشمنانه
تصویر دشمنانه
敌对的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دشمنانه
تصویر دشمنانه
ворожий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دشمنانه
تصویر دشمنانه
feindlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دشمنانه
تصویر دشمنانه
враждебный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دشمنانه
تصویر دشمنانه
शत्रुतापूर्ण
دیکشنری فارسی به هندی