جدول جو
جدول جو

معنی چسبیده - جستجوی لغت در جدول جو

چسبیده
ویژگی چیزی که به چیز دیگر پیوند شده
تصویری از چسبیده
تصویر چسبیده
فرهنگ فارسی عمید
چسبیده
(چَ دَ /دِ)
رجوع به چسب و چسپ و چسپیده شود
لغت نامه دهخدا
چسبیده
متصل شده، میل کرده منحرف شده
تصویری از چسبیده
تصویر چسبیده
فرهنگ لغت هوشیار
چسبیده
متصل شده، میل کرده، منحرف شده
تصویری از چسبیده
تصویر چسبیده
فرهنگ فارسی معین
چسبیده
متصل
تصویری از چسبیده
تصویر چسبیده
فرهنگ واژه فارسی سره
چسبیده
متصل، مرتبط، ملصق
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چسبیدن
تصویر چسبیدن
متصل شدن و پیوستن چیزی به چیز دیگر با ماده ای چسبناک، کنایه از چیزی را محکم به دست گرفتن، کنایه از محکم پیوستن به کسی یا چیزی، کنایه از مطلوب و دلپذیر بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چسبنده
تصویر چسبنده
ویژگی چیزی که به چیز دیگر بچسبد، ویژگی چیزی که دارای چسب باشد
فرهنگ فارسی عمید
مقابل چسبیده
لغت نامه دهخدا
(بَ چَ دَ / دِ)
ملصق. چسبیده. رجوع به چسبیده شود.
- برچسبیده شدن، لزوب. (ترجمان القرآن)
لغت نامه دهخدا
تصویری از چسبیدن
تصویر چسبیدن
اتصال یافتن جسمی به جسمی دیگر که انفصال ان مشکل باشد را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
کسی یا چیزی که بدیگری چسبد، چیزی که دارای چسب باشد، میل کننده منحرف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چسبیدن
تصویر چسبیدن
((چَ دَ))
متصل شدن چیزی به چیز دیگر چنان که جدا کردن آن ها دشوار باشد، چیزی را محکم به دست گرفتن، محکم پیوستن به کسی یا چیزی، میل کردن، متمایل شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چسبیدن
تصویر چسبیدن
Adhere, Cling, Grip
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چسبنده
تصویر چسبنده
Cohesive, Clinging, Adhesively
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چسبنده
تصویر چسبنده
de manière adhésive, collant, cohésif
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از چسبیدن
تصویر چسبیدن
adhérer, s'accrocher, saisir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از چسبیدن
تصویر چسبیدن
aderir, agarrar-se, agarrar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از چسبیدن
تصویر چسبیدن
hechten, vastklampen, grijpen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از چسبنده
تصویر چسبنده
adhesivamente, pegajoso, cohesivo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از چسبیدن
تصویر چسبیدن
adherir, aferrarse, agarrar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از چسبنده
تصویر چسبنده
adesivamente, appiccicoso, coesivo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از چسبیدن
تصویر چسبیدن
aderire, aggrapparsi, afferrare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از چسبنده
تصویر چسبنده
de maneira adesiva, pegajoso, coeso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از چسبیدن
تصویر چسبیدن
haften, sich festhalten, greifen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از چسبنده
تصویر چسبنده
粘着地 , 粘性的 , 粘性的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از چسبیدن
تصویر چسبیدن
附着 , 紧贴 , 握住
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از چسبنده
تصویر چسبنده
klejąco, lepki, spójny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از چسبیدن
تصویر چسبیدن
przylegać, czepiać się, chwytać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از چسبنده
تصویر چسبنده
липко , липкий , згуртований
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از چسبیدن
تصویر چسبیدن
прилипати , чіплятися , хапати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از چسبنده
تصویر چسبنده
haftend, klebrig, kohäsiv
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از چسبنده
تصویر چسبنده
клеящимся , липкий , сплоченный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از چسبیدن
تصویر چسبیدن
прилипать , цепляться , схватывать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از چسبنده
تصویر چسبنده
kleverig, plakkerig, cohesief
دیکشنری فارسی به هلندی