- چزد
- جیرجیرک، زنجره، حشره ای سبز رنگ و شبیه ملخ که نوع نر آن به وسیلۀ اندام نازکی در زیر شکم صدای تیز و بلندی در کشتزارهای غله تولید می کند، سیرسیرک، جرواسک، جزد، زانه، زلّه
معنی چزد - جستجوی لغت در جدول جو
- چزد ((چَ))
- حشره ای کوچکتر از ملخ که در گندم زارها به هنگام گرما، صدای تیز و کشیده ای دارد
- چزد
- حشره ای است شبیه ملخ و سبز رنگ که در غله زارها و هوای گرم بانگ کند، سوسک، زنجره، جزد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جزغاله، هر چیز کاملاًسوخته، جزغ، جزدر، جزدره، جزدو، جزر، جز، چزده، چزدره
سارق
اجرت
سارق، کسی که میدزدد
بسیار خوار پر خور اکول، حریص
جانوریست شبیه بملخ و کوچکتر از آن که پیوست بانگ کند صرار چهره ریسک چرخه ریسک گوزده
خار پشت
خارپشت
مقدار معین، عدد غیر معین
جغد
جیرجیرک، زنجره، حشره ای سبز رنگ و شبیه ملخ که نوع نر آن به وسیلۀ اندام نازکی در زیر شکم صدای تیز و بلندی در کشتزارهای غله تولید می کند، سیرسیرک، جرواسک، چزد، زانه، زلّه
کسی که مال دیگران را بی خبر و پنهانی ببرد، آنکه چیزی از دیگران بدزدد
آنچه در برابر کاری گرفته شود، اجرت، پاداش
پیش، پیش کسی، در کنار یا برابر کسی، در نظر
عدد و مقدار مجهول و نامعین معمولاً از سه تا نه،
کلمه ای برای پرسش از مقدار یا اندازه، چه مقدار، چندتا مثلاً چندصفحه خواندی؟، به چه قیمتی مثلاً خانه ات را چند خریدی؟، پسوند متصل به واژه به معنای
دارای بیش از دو چیز مثلاً چندکاره، چندپهلو، تاکی؟، چند بار، برای مثال چند پری چون مگس از بهر قوت / در دهن این تنۀ عنکبوت؟ (نظامی۱ - ۵۶)
چند و چون: چگونگی، کیفیت، کم و کیف
کلمه ای برای پرسش از مقدار یا اندازه، چه مقدار، چندتا مثلاً چندصفحه خواندی؟، به چه قیمتی مثلاً خانه ات را چند خریدی؟، پسوند متصل به واژه به معنای
دارای بیش از دو چیز مثلاً چندکاره، چندپهلو، تاکی؟، چند بار،
چند و چون: چگونگی، کیفیت، کم و کیف
حریص در خوردن، پرخور، بسیار خوار، حریص، شکم پرست، رس، رژد
جایی که چهارچوب در خانه را کار بگذارند، آستان، آستانه، درگاه
سگ آبی، حیوانی پستاندار از راستۀ جوندگان با سر گرد، گوشهای کوچک، پاهای پرده دار، دم پهن پوست لطیف و موهای خرمایی که در آب به خوبی شنا می کند و در کنار رودخانه ها به طور دسته جمعی خانه های محکم دو طبقه برای خود می سازند، در زیر شکمش غده ای معروف به جند بیدستر یا خایۀ سگ آبی قرار دارد که در طب قدیم به کار می رفت، سگ لاب، قندس، سقلاب، بیدست، سمور آبی، بیدستر، بادستر، ویدستر
گاییدن
اجرت کار کردن، اجرت کار
کنار، بر، بحضور، در نزدیکی، بخدمت، پهلو
حشره ای است شبیه ملخ و سبز رنگ که در غله زارها و هوای گرم بانگ کند، سوسک، زنجره،، چزد
جایی که چارچوب در خانه را بر آن کار گذارند، آستانه
معادل، مساوی، به اندازه