معنی پزد - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با پزد
پزد
- پزد
- خون باشد که بعربی دم گویند و بعضی بمعنی جان گفته اند که بعربی روح خوانند. (برهان قاطع). روان
لغت نامه دهخدا
جزد
- جزد
- جانوریست شبیه بملخ و کوچکتر از آن که پیوست بانگ کند صرار چهره ریسک چرخه ریسک گوزده
فرهنگ لغت هوشیار